هوش مصنوعی:
این شعر از نعمت الله ولی، شاعر عارف ایرانی، با زبانی نمادین و عاشقانه، مخاطب را از نادانی، تکبر و ادعاهای بیاساس برحذر میدارد و او را به فروتنی، عشق حقیقی و رهایی از تعلقات دنیوی دعوت میکند. شاعر با اشاره به مفاهیمی مانند عشق، ایمان، مستی معنوی و رهایی، مخاطب را به شناخت خود و پذیرش حقایق وجودی فرامیخواند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عرفانی و نمادین است که درک آنها به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی نیاز دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و مفاهیم مانند «کفر زلف» یا «مستی» ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامفهوم یا نیازمند توضیح باشد.
غزل شمارهٔ ۱۲۹۱
دور شو ای عقل نادانی مکن
با سبک روحان گران جانی مکن
عشقبازی کار بی کاران بود
این چنین کار ار نمی دانی مکن
ای که گوئی دل عمارت می کنم
ما نمی خواهیم ویرانی مکن
چون تو را ایمان به کفر زلف نیست
دعوی دین مسلمانی مکن
در خماری لاف از مستی مزن
بنده ای ، با ما تو سلطانی مکن
دست وادار از سر زلف نگار
خویش پابند پریشانی مکن
نعمت الله یار سرمستان بود
دوستی با وی چو نتوانی مکن
با سبک روحان گران جانی مکن
عشقبازی کار بی کاران بود
این چنین کار ار نمی دانی مکن
ای که گوئی دل عمارت می کنم
ما نمی خواهیم ویرانی مکن
چون تو را ایمان به کفر زلف نیست
دعوی دین مسلمانی مکن
در خماری لاف از مستی مزن
بنده ای ، با ما تو سلطانی مکن
دست وادار از سر زلف نگار
خویش پابند پریشانی مکن
نعمت الله یار سرمستان بود
دوستی با وی چو نتوانی مکن
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۹۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.