۲۱۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۲۹۹

خادم او را سزد اقلیم شاهی یافتن
سلطنت از خدمت نور الهی یافتن

بندهٔ او شو اگر خواهی که گردی پادشاه
کز قبول او توانی پادشاهی یافتن

شرط جانبازان ما در عاشقی دانی که چیست
طرح کردن هرچه را از مال و جاهی یافتن

خوش بود سلطان معنی یافتن در صورتی
پادشه در جامهٔ مرد سپاهی یافتن

در ضمیر روشن می ، نور ساقی دیده ام
خوش بود در عین منهیات ناهی یافتن

ساقی سرمست دیدم صبح جام می به دست
خوش بود یاری چنین در صبحگاهی یافتن

نعمت الله گر همی خواهی بیا از ما طلب
ور ز غیر ما بخواهی آن نخواهی یافتن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۹۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.