۳۰۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۳۵۶

تا نفرماید بگو بشنو ز من آن را مگو
جان به جانان ده ولیکن سر جانان را مگو

گر به کفر زلف او ایمان نداری همچو ما
دم مزن گر مؤمنی ای یار من آن را مگو

آب چشم ما به هر سو رو نهاده می رود
خوش درین دریا نشین و وصف یاران را مگو

ذوق ما داری بیا با جام می یک دم برآر
پیش می خواران مرو اسرار مستان را مگو

نعمت الله را بجو و حال خود با او بگو
هرچه فرماید بدان و راز سلطان را مگو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۵۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.