۲۳۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۴۹۴

در پی عشق روان شو که به جائی برسی
دُردی درد بخور تا به دوائی برسی

به سر کوی محبت به صفا باید رفت
باشد آنجا به فقائی به صفائی برسی

می و میخانهٔ ما آب و هوای دگر است
خوش بود گر به چنین آب و هوائی برسی

نرسی در حرم کعبهٔ مقصود به خود
همرهی جو که در این راه به جائی برسی

بینوائی چه کنی برگ و نوائی به کف آر
نعمت الله بطلب تا به نوائی برسی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۹۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.