هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر عرفانی، خود را مرید پیر خمار و غلام عشق معرفی میکند و از مستی و وحدت وجود سخن میگوید. او دنیا و آخرت را در مقابل میخانه میفروشد و از عشق و مستی به عنوان راه نجات یاد میکند. شاعر به دنبال هدایت دیگران به سوی راه حق است و از مطرب عشاق میخواهد تا ساز بزند و تأخیر نکند. در نهایت، او راه نعمتالله را بهترین راه برای رسیدن به مقصود میداند.
رده سنی:
18+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و اشارات به مستی و مینوشی است که ممکن است برای مخاطبان کمسنوسال نامناسب یا نامفهوم باشد. همچنین، درک این مفاهیم نیاز به بلوغ فکری و تجربه دارد.
غزل شمارهٔ ۱۵۰۴
مرید پیر خمارم که دارد این چنین پیری
غلام همت عشقم که دارد این چنین میری
به ملک دنیی و عقبی خریدم کنج میخانه
ازین سودا که من کردم جهانی یافت توفیری
اگر رند خراباتم که خم باده می نوشم
نه کم شد جرعه ای ز آن می نه من گشتم از او سیری
ز جام وحدت ساقی مدامم مست لایعقل
حریفان را چو خود سازم نخواهم کرد تقصیری
ز دست عشق عقل ما نخواهد برد جان دانم
کجا یابد خلاص آخر ضعیف از پنجهٔ شیری
بیا ای مطرب عشاق و ساز بینوا بنواز
که ما مستیم و تو ساقی ، مکن آخر تو تأخیری
طریق نعمت الله رو که یابی زود مقصودت
که غیر از راه او دیگر نیابد عاقبت پیری
غلام همت عشقم که دارد این چنین میری
به ملک دنیی و عقبی خریدم کنج میخانه
ازین سودا که من کردم جهانی یافت توفیری
اگر رند خراباتم که خم باده می نوشم
نه کم شد جرعه ای ز آن می نه من گشتم از او سیری
ز جام وحدت ساقی مدامم مست لایعقل
حریفان را چو خود سازم نخواهم کرد تقصیری
ز دست عشق عقل ما نخواهد برد جان دانم
کجا یابد خلاص آخر ضعیف از پنجهٔ شیری
بیا ای مطرب عشاق و ساز بینوا بنواز
که ما مستیم و تو ساقی ، مکن آخر تو تأخیری
طریق نعمت الله رو که یابی زود مقصودت
که غیر از راه او دیگر نیابد عاقبت پیری
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۰۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.