هوش مصنوعی: شاعر از یار خود شکایت می‌کند که به جای یاری، بر او ستم می‌کند و غم او را نمی‌خورد. او از بی‌وفایی یار و رنج‌های عاشقانه می‌نالد و طلب رحمت و مهربانی می‌کند. همچنین، اشاره‌ای به زیبایی و فریبندگی یار دارد و از او می‌خواهد که دل برده‌اش را نیکو نگه دارد.
رده سنی: 16+ متن حاوی مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، برخی از مفاهیم مانند شکایت از یار و توصیف رنج‌های عشقی ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.

غزل شمارهٔ ۱۵۰۹

یار با ما نمی کنی یاری
جورها می کنی به سر باری

به غم ما اگر تو دلشادی
بعد از این کار ما و غمخواری

بر سر خاک هر شبی تا روز
منم و آب چشم بیداری

دل به آزار پرده باز آر
که نه اینست شرط دلداری

رحمتی کن دگر میازارم
تا کی آزاریم بدین زاری

دل و دین ، چشم و زلف تو بردند
این به عیاری آن به طراری

دل سید که برده ای جانا
زینهارش نکو نگه داری
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۰۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.