هوش مصنوعی:
شاعر در خواب پادشاهی خوشحال و ثروتمند را میبیند که بر تخت دلش نشسته است. پادشاه به او لطف فراوان میکند، منصب بلندی میبخشد و گنجی عطا میکند، تا جایی که شاعر خود را پادشاه میپندارد. در بزم عشق، پادشاه ساقی و دلخواه است. شاعر ترجیح میدهد به جای مسجد به میخانه برود و در آینههای فراوان، نعمتهای الهی را میبیند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عرفانی و استعاری است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به میخانه و مسجد نیازمند سطحی از بلوغ فکری برای درک تمثیلهای شاعرانه است.
غزل شمارهٔ ۱۵۲۳
دوش در خواب دیده ام شاهی
پادشاه خوشی و خرگاهی
در سرای دلم نشسته به تخت
آفتابی به صورت ماهی
لطف سلطان خلافتم بخشید
منصبی یافتم چنین جاهی
نقد گنجش چنین عطا فرمود
کرمش ساخت بنده را شاهی
بزم عشقست و عاشقان سرمست
حضرتش ساقیست و دلخواهی
تو به مسجد اگر روی می رو
من به میخانه برده ام راهی
آینه صد هزار می نگرم
می نمایند نعمت اللهی
پادشاه خوشی و خرگاهی
در سرای دلم نشسته به تخت
آفتابی به صورت ماهی
لطف سلطان خلافتم بخشید
منصبی یافتم چنین جاهی
نقد گنجش چنین عطا فرمود
کرمش ساخت بنده را شاهی
بزم عشقست و عاشقان سرمست
حضرتش ساقیست و دلخواهی
تو به مسجد اگر روی می رو
من به میخانه برده ام راهی
آینه صد هزار می نگرم
می نمایند نعمت اللهی
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۲۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.