۲۳۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۵۲۵

از دوئی بگذر که تا یابی یکی
در وجود آن یکی نبود شکی

نقد گنج کنت کنزا را طلب
چون گدایان چند جوئی پولکی

صد هزار آئینه گر بنمایدت
آن یکی را می نگر در هر یکی

عقل خود را دید از خود بی خبر
خودنمائی می کند خود بینکی

شعر ما گر عارفی باشد خوشی
ذوق اگر داری بکن تحسینکی

زر یکی و تنگهٔ زر بیشمار
آن یکی را می شمارش نیککی

نیک نبود منکر آل عبا
ور بود نبود بهه جز بد دینکی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۲۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.