۲۵۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۵۲۹

هر مرده که شد به جام می حی
باشد جاوید زنده از وی

ساقی قدحی شراب پر کن
از بهر خدا بده پیاپی

گوئی که ز باده توبه کردی
ای مونس جان عاشقان کی

ای عشق بیا که جان مائی
ای عقل برو ز بزم ماهی

مستیم و خراب لاابالی
ساغر بر دست و گوش برنی

رندانه حریف مست عشقیم
سجادهٔ زهد کرده ام طی

در مجلس عشق نعمت الله
جامیست جهان نما پر از می
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۲۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.