۲۴۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۵۳۶

درد عشقش اگر به جان بردی
گوی دولت ز همگنان بردی

گر خریدی غمش به هر دو جهان
سود و سرمایهٔ جهان بردی

جرعهٔ دُرد درد اگر خوردی
راحت عمر جاودان بردی

کشتهٔ عشق اگر شدی ای دل
مژدگانی بده که جان بردی

سخنم گر بری به میخانه
تحفه ای پیش عاشقان بردی

آمدی نزد من شدی عاشق
نقد گنجینهٔ رایگان بردی

گر کناری گرفتی از عالم
نعمت الله از میان بردی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۳۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.