۲۵۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۵۵۶

ای عشق بیا که خوش بلائی
ای درد مرو مرا دوائی

زاهد تو برو به کار خود باش
ساقی تو بیا که جان مائی

ای عقل تو زاهدی و ما رند
با هم نکنیم آشنائی

مستیم و خراب و لاابالی
ای شاهد سرخوشان کجائی

در آینهٔ وجود سید
دیدیم تجلی خدائی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۵۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.