هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از نعمت الله ولی بیانگر عشق و فداکاری بی‌حد شاعر به معشوق است. شاعر اعلام می‌کند که حتی جفای معشوق را با آغوش باز می‌پذیرد و حاضر است همه چیز را فدای لحظه‌ای همدمی با او کند. همچنین، شعر به زیبایی معشوق و بی‌معنایی دنیا بدون او اشاره دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به سطحی از بلوغ فکری نیاز دارند.

غزل شمارهٔ ۱۵۶۳

بر سر ما اگر نهی قدمی
کرمی باشد و چه خوش کرمی

دلبرم گر جفا کند جاوید
نرسد بر دلم از او الَمی

همدمی گر دمی به دست آید
دو جهانش فدا کنم به دَمی

شادمانم به دولت غم او
با غم او چه غم خورد ز غمی

هر خیالی که نقش می بندی
چه بود بی وجود او عدمی

نپرستند بت پرستان بت
گر ببینند این چنین صنمی

سائل بزم نعمت الله شو
تا بیابی ز نعمتش نعمی
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۶۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.