۲۸۰ بار خوانده شده
تو کمترخوارهیی، هُشیار میرو
میانِ کَژرُوان، رَهْوار میرو
تو آن خُنْبی که من دیدم ندیدی
مرا خُنْبَک مَزَن ای یار میرو
زِ بازارِ جهان بیزار گشتم
تو دَلّالی، سویِ بازار میرو
چو من ایزارِ پا دَستار کردم
تو پا بَردار و با دَستار میرو
مرا تا وقتِ مُردن کار این است
تو را کار است، سویِ کار میرو
مرا آن رِنْد بِشْکَستهست توبه
تو مَردِ صایِمی، ناهار میرو
شنیدی فَضْلِ شَمسُ الدّینِ تبریز
نداری دیده، در اِقْرار میرو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
میانِ کَژرُوان، رَهْوار میرو
تو آن خُنْبی که من دیدم ندیدی
مرا خُنْبَک مَزَن ای یار میرو
زِ بازارِ جهان بیزار گشتم
تو دَلّالی، سویِ بازار میرو
چو من ایزارِ پا دَستار کردم
تو پا بَردار و با دَستار میرو
مرا تا وقتِ مُردن کار این است
تو را کار است، سویِ کار میرو
مرا آن رِنْد بِشْکَستهست توبه
تو مَردِ صایِمی، ناهار میرو
شنیدی فَضْلِ شَمسُ الدّینِ تبریز
نداری دیده، در اِقْرار میرو
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۷۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.