هوش مصنوعی:
این متن عاشقانه و عرفانی، بیانگر وحدت و یگانگی عاشق و معشوق است. شاعر از عشق و جذبههای روحی سخن میگوید و از جدایی و حجاب میان خود و معشوق شکوه میکند. او عشق را به عنوان نیرویی غالب و جاودانه توصیف میکند که بر همه چیز چیره است.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم پیچیدهی عرفانی ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۲۲۴۳
آیِنهٔ جان شُده، چهرهٔ تابانِ تو
هر دو یکی بودهایم، جانِ من و جانِ تو
ماهِ تمامِ دُرُست خانهٔ دلْ آنِ توست
عقل که او خواجه بود، بَنده و دَربانِ تو
روحْ زِ روزِ اَلَست بود زِ رویِ تو مَست
چند که از آب و گِلْ بود پَریشانِ تو
گِل چو به پَستی نِشَست، آبْ کُنون روشن است
رفت کُنون از میانْ آنِ من و آنِ تو
قیصرِ رومی کُنون زَنگَیکان را شِکَست
تا به اَبَد چیره باد دولتِ خندانِ تو
ای رُخِ تو هَمچو ماه، ناله کُنم گاهْ گاه
زان که مرا شُد حِجاب، عشقِ سُخَن دانِ تو
هر دو یکی بودهایم، جانِ من و جانِ تو
ماهِ تمامِ دُرُست خانهٔ دلْ آنِ توست
عقل که او خواجه بود، بَنده و دَربانِ تو
روحْ زِ روزِ اَلَست بود زِ رویِ تو مَست
چند که از آب و گِلْ بود پَریشانِ تو
گِل چو به پَستی نِشَست، آبْ کُنون روشن است
رفت کُنون از میانْ آنِ من و آنِ تو
قیصرِ رومی کُنون زَنگَیکان را شِکَست
تا به اَبَد چیره باد دولتِ خندانِ تو
ای رُخِ تو هَمچو ماه، ناله کُنم گاهْ گاه
زان که مرا شُد حِجاب، عشقِ سُخَن دانِ تو
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲۴۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.