۳۰۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۳۱

هنگام و دم نزغ، خراب نقس است این
این حالت نزع است، دلم را هوس است این

می آیی و در خرمن ما می زنی آتش
در طعنه میندیش، که خاشاک خس است این

طوطی چو رود سوی شکر تلخ دهانان
گویند که بیداد به رنگ مگس است این

افغان مکن ای مرغ گرفتار، فرو میر
این باغ ارم نیست، درون قفس است این

گفتم نگهی کن، که به شکرانه دهم جان
رو تافت که عرفی نه چنان کار کس است این
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۳۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.