هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که در آن شاعر از معشوق یا مراد خود میخواهد تا تجربیات و احساسات خود را بیان کند. شاعر از زیباییها و رازهای عشق و عرفان سخن میگوید و از معشوق میخواهد تا اسرار و تجربیات خود را با او در میان بگذارد. در این شعر، مفاهیمی مانند عشق، عرفان، زیبایی، و راز و نیاز با معشوق یا خداوند به چشم میخورد.
رده سنی:
16+
این متن حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم پیچیدهی عرفانی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل میشود.
غزل شمارهٔ ۲۲۴۵
مُطربِ مهتاب رو، آنچه شنیدی بگو
ما هَمگان مَحْرمیم، آنچه بِدیدی بگو
ای شَهْ و سُلطانِ ما، ای طَرَبِستانِ ما
در حَرَمِ جانِ ما، بر چه رسیدی؟ بگو
نرگسِ خَمّارِ او، ای کِه خدا یارِ او
دوشْ زِ گُلْزارِ او، هر چه بِچیدی بگو
ای شُده از دستِ من، چون دلِ سَرمَستِ من
ای همه را دیده تو، آنچه گُزیدی بگو
عید بیایَد رَوَد، عیدِ تو مانَد اَبَد
کَزْ فَلَکِ بیمَدَد چون بِرَهیدی؟ بگو
در شِکَرسْتانِ جان غَرقه شُدم ای شِکَر
زین شِکَرسْتان اگر هیچ چَشیدی بگو
میکَشَدم مَیْ به چپ، میکَشَدم دلْ به راست
رَو که کَشاکَش خوش است، تو چه کَشیدی؟ بگو
میْ به قَدَح ریختی، فِتْنه بَراَنگیختی
کویِ خَرابات را تو چه کلیدی بگو
شورِ خَراباتِ ما، نورِ مُناجاتِ ما
پَردهٔ حاجاتِ ما، هم تو دَریدی بگو
ماه به ابر اَنْدَرون، تیره شُدهست و زَبون
ای مَه کَزْ ابرها پاک و بَعیدی بگو
ظِلِّ تو پاینده باد، ماهِ تو تابَنده باد
چَرخْ تو را بَنده باد، از چه رَمیدی؟ بگو
عشقْ مرا گفت دی، عاشقِ من چون شُدی؟
گفتم بر چونْ مَتَن، زانچه تَنیدی بگو
مَردِ مُجاهد بُدَم، عاقل و زاهِد بُدَم
عافیتا هَمچو مُرغْ از چه پَریدی؟ بگو
ما هَمگان مَحْرمیم، آنچه بِدیدی بگو
ای شَهْ و سُلطانِ ما، ای طَرَبِستانِ ما
در حَرَمِ جانِ ما، بر چه رسیدی؟ بگو
نرگسِ خَمّارِ او، ای کِه خدا یارِ او
دوشْ زِ گُلْزارِ او، هر چه بِچیدی بگو
ای شُده از دستِ من، چون دلِ سَرمَستِ من
ای همه را دیده تو، آنچه گُزیدی بگو
عید بیایَد رَوَد، عیدِ تو مانَد اَبَد
کَزْ فَلَکِ بیمَدَد چون بِرَهیدی؟ بگو
در شِکَرسْتانِ جان غَرقه شُدم ای شِکَر
زین شِکَرسْتان اگر هیچ چَشیدی بگو
میکَشَدم مَیْ به چپ، میکَشَدم دلْ به راست
رَو که کَشاکَش خوش است، تو چه کَشیدی؟ بگو
میْ به قَدَح ریختی، فِتْنه بَراَنگیختی
کویِ خَرابات را تو چه کلیدی بگو
شورِ خَراباتِ ما، نورِ مُناجاتِ ما
پَردهٔ حاجاتِ ما، هم تو دَریدی بگو
ماه به ابر اَنْدَرون، تیره شُدهست و زَبون
ای مَه کَزْ ابرها پاک و بَعیدی بگو
ظِلِّ تو پاینده باد، ماهِ تو تابَنده باد
چَرخْ تو را بَنده باد، از چه رَمیدی؟ بگو
عشقْ مرا گفت دی، عاشقِ من چون شُدی؟
گفتم بر چونْ مَتَن، زانچه تَنیدی بگو
مَردِ مُجاهد بُدَم، عاقل و زاهِد بُدَم
عافیتا هَمچو مُرغْ از چه پَریدی؟ بگو
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲۴۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.