هوش مصنوعی:
این شعر از عرفی شیرازی بیانگر درد و رنج عاشقانه و ناامیدی از عشق است. شاعر از معشوقی میگوید که او را به جنون و خون آلوده کرده و با وجود همه زیباییهایش، صبر و آرامش را از دل او ربوده است. همچنین، شاعر به چرخ و فلک و خضر خطاب میکند و از رنجهای خود سخن میگوید. در پایان، او دل خود را به خورشید میفروشد تا ارزش واقعی آن را ببیند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای نوجوانان کمسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات مانند 'غرقه به خون' و 'نوش کن خون دلم' ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامناسب باشد.
غزل شمارهٔ ۵۵۱
ای که سر تا قدمم را به جنون داشته ای
تا مرا داشته ای، غرقه به خون داشته ای
سر انصاف تو گردیم که با این همه حسن
از دل ما طمع صبر و سکون داشته ای
گر دلیرانه بتازی به من ای چرخ رواست
تا تو در معرکه ای خصم زبون داشته ای
نوش کن خون دلم تا بشناسی ای خضر
که تو در چشمهٔ حیوان همه خون داشته ای
دل عرفی بخر از خویش و به خورشید فروش
تا ببینی به چه می ارزد و چون داشته ای
تا مرا داشته ای، غرقه به خون داشته ای
سر انصاف تو گردیم که با این همه حسن
از دل ما طمع صبر و سکون داشته ای
گر دلیرانه بتازی به من ای چرخ رواست
تا تو در معرکه ای خصم زبون داشته ای
نوش کن خون دلم تا بشناسی ای خضر
که تو در چشمهٔ حیوان همه خون داشته ای
دل عرفی بخر از خویش و به خورشید فروش
تا ببینی به چه می ارزد و چون داشته ای
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۵۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.