هوش مصنوعی: این متن شعری است که از زبان شاعری عاشق و ناامید بیان می‌شود. او از غم و ناامیدی، بی‌وفایی معشوق، و از دست دادن آرامش و عزت می‌گوید. همچنین، به انتقاد از زاهدان و ریاکاری‌های دینی اشاره می‌کند و در نهایت، از ارزش ناچیز دنیا و اهمیت شهرت سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و انتقادی است که درک آن به بلوغ فکری نیاز دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند ناامیدی و انتقاد اجتماعی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۵۵۰

از سفر می آیی و تاراج عزت کرده ای
کاروان حسن یوسف نیز غارت کرده ای

در کجا هست این چنین معموره ای، انصاف ده
شهر دل ها دیده را یغمای راحت کرده ای

چون گوارا نیستی ای غم چرا در کام ما
همچو آسایش پیا پی بی حلاوت کرده ای

شادا بادا روحت ای مجنون که هنگام وفا
در حق من، درد بی درمان، نصیحت کرده ای

این صفا اسلامیان را نیست، ای زاهد مکن
با مغان در سومنات امروز طاعت کرده ای

ذرهٔ دنیا به صد جان می فروشم، بیع کن
ای که از بی مایگی اظهار همت کرده ای

عرفی از ننگ شریکان لب فروبستن خطاست
چون توانی ترک شهرت کن که شهرت کرده ای
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۴۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.