هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که از عناصر طبیعت مانند ماه، درخت و شهر برای بیان مفاهیم عمیق عشق و وابستگی به معشوق استفاده میکند. شاعر از تأثیرات معشوق بر زندگی خود و دیگران سخن میگوید و به ستایش عشق و وفاداری میپردازد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، استفاده از زبان شعری و استعارههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر چالشبرانگیز باشد.
غزل شمارهٔ ۲۲۶۳
یا قَمَرًا طُلوعُهُ لِلْقَمَرَیْنِ سَکَنُ
جُلْتَ عَلی حَریمِهِمْ فی خَطَرٍ لِیَأْمَنُوا
یا شَجَرًا غُصُونُهُ فَوْقَ سَماءِ وَهْمِنا
هَزْهَزَفی قُلُوبِنا مَرْحَمَةً لِتَجْتَنُوا
هر کِه تو گَردنَش زدی، گشت درازگَردن او
خَرمَنِ هر کِه سوختی، گشت بزرگ خَرمَن او
هر کِه سَرَش شِکافتی، سَر بِفَراخت بر فَلَک
هر کِه تو در چَهَش کُنی، یافت جهانِ روشن او
یا بَلدًا مُخَلَّدًا اَفْلَحَ مَنْ ثَوی بِهِ
لِلْبَرَکاتِ مَطْلَعٌ لِلثَّمَراتِ مَعْدِنُ
یا سَحَرًا مُنَوَّرًا لَیْسَ عَقیبَهُ دُجًی
اَفْلَحَ کُلُّ مَنْظَرٍ ذاکَ بِهِ مُزَیَّنُ
هر کِه طَرَب رَها کُند، پُشتْ سویِ وَفا کُند
بازکَشانَدَش به خود با کَرَمِ مُفَتَّن او
می کَشَدش که ای رَهی، از کَفِ من کجا رَهی؟
رو به من آورید هین، ها اَلَّذینَ آمَنُوا
جاءَ اَوانُ وَصْلِنا یُلْحِقُنا بِاَصْلِنا
شَمَّمَنا عَبیرُهُ فَانْتَهِضُوا لِتَیْقَنُوا
ما بَقِی انْسِلاخُنا اِنَّ هُنا مُناخَنا
فی عَرَفاتِ مَعْشَرٍ اِبْتَکَروُا وَاَحْسَنُوا
پَندِ نِگارِ خود شِنو، از بَرِ او بُرون مَرو
ای دل و دیده دیدهیی، ای دل و دیدهٔ من او
پیشِ خودم هَمینشان، بر سَرِ من هَمیفَشان
تا زِتو لاف میزَنَم، کِم بِگِرفت دامَن او
قَدْ نَطَقَ الْهَوَی اسْکُتُوا اِسْتَمِعُوا وَاَنْصِتُوا
اِنَّ لِسانَ نُطْقِنا عِنْدَ لِقاهُ الْکَنُ
بستم من دَهانِ خود، دل بِگُشاد صد دَهان
بَهرِ دلِ تو تَن زدم، بَس بُوَدم نَوازَن او
در گُل و در شِکَر نِشین، بَهرِ خدایْ لُطف بین
سیب و انارِ تازه چین، کامَد در فَشاندن او
جُلْتَ عَلی حَریمِهِمْ فی خَطَرٍ لِیَأْمَنُوا
یا شَجَرًا غُصُونُهُ فَوْقَ سَماءِ وَهْمِنا
هَزْهَزَفی قُلُوبِنا مَرْحَمَةً لِتَجْتَنُوا
هر کِه تو گَردنَش زدی، گشت درازگَردن او
خَرمَنِ هر کِه سوختی، گشت بزرگ خَرمَن او
هر کِه سَرَش شِکافتی، سَر بِفَراخت بر فَلَک
هر کِه تو در چَهَش کُنی، یافت جهانِ روشن او
یا بَلدًا مُخَلَّدًا اَفْلَحَ مَنْ ثَوی بِهِ
لِلْبَرَکاتِ مَطْلَعٌ لِلثَّمَراتِ مَعْدِنُ
یا سَحَرًا مُنَوَّرًا لَیْسَ عَقیبَهُ دُجًی
اَفْلَحَ کُلُّ مَنْظَرٍ ذاکَ بِهِ مُزَیَّنُ
هر کِه طَرَب رَها کُند، پُشتْ سویِ وَفا کُند
بازکَشانَدَش به خود با کَرَمِ مُفَتَّن او
می کَشَدش که ای رَهی، از کَفِ من کجا رَهی؟
رو به من آورید هین، ها اَلَّذینَ آمَنُوا
جاءَ اَوانُ وَصْلِنا یُلْحِقُنا بِاَصْلِنا
شَمَّمَنا عَبیرُهُ فَانْتَهِضُوا لِتَیْقَنُوا
ما بَقِی انْسِلاخُنا اِنَّ هُنا مُناخَنا
فی عَرَفاتِ مَعْشَرٍ اِبْتَکَروُا وَاَحْسَنُوا
پَندِ نِگارِ خود شِنو، از بَرِ او بُرون مَرو
ای دل و دیده دیدهیی، ای دل و دیدهٔ من او
پیشِ خودم هَمینشان، بر سَرِ من هَمیفَشان
تا زِتو لاف میزَنَم، کِم بِگِرفت دامَن او
قَدْ نَطَقَ الْهَوَی اسْکُتُوا اِسْتَمِعُوا وَاَنْصِتُوا
اِنَّ لِسانَ نُطْقِنا عِنْدَ لِقاهُ الْکَنُ
بستم من دَهانِ خود، دل بِگُشاد صد دَهان
بَهرِ دلِ تو تَن زدم، بَس بُوَدم نَوازَن او
در گُل و در شِکَر نِشین، بَهرِ خدایْ لُطف بین
سیب و انارِ تازه چین، کامَد در فَشاندن او
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲۶۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.