هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از وصل و دیدار معشوق سخن می‌گوید و احساسات خود را نسبت به عشق و وصال بیان می‌کند. او از رهایی از دشمنان و رسیدن به آرامش در کنار معشوق سخن می‌گوید و عشق را به عنوان نیروی حیات‌بخش و معنوی توصیف می‌کند. شاعر همچنین از تأثیرات عشق بر روح و قلب خود می‌گوید و آن را به عنوان نیرویی الهی و جاودانه می‌ستاید.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان شعری و استعاره‌های پیچیده ممکن است برای سنین پایین‌تر دشوار باشد. بنابراین، این متن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است که توانایی درک مفاهیم عمیق و احساسات پیچیده را دارند.

غزل شمارهٔ ۲۲۶۵

اَلْیُوْمَ مِنَ الوَصْلِ نَسیمٌ وَسُعُودُ
اَلْیَوْمُ اَرَی الْحِبَّ عَلَی الْعَهْدِ فَعُودُوا

رَفته‌‌ست رَقیب و بَرِ آن یار نبود او
بی زَحمَتِ دُشمن، دَمِ عُشّاق شُنود او

یا قَلْبُ اُبَشِّرْکَ بِوَصْلٍ وَرَحیقٍ
ما فاتَکَ مِنْ دَهْرِکَ الْیَوْمَ یَعُودُ

شُکر است، عَدو رفته و ما هَمدَمِ جامیم
ما سُرخ و سپید از طَرَب و کور و کَبود او

یا حِبُّ حَنانَیْکَ تَجَلَّیْتَ بِوَصْلٍ
اَلرُّوحُ فِدا رُوحِکَ بِالرُّوحِ تَجُودُ

ما را که برایِ دلِ حُسّادْ جَفا گفت
امروز چو خَلْوَت شُد، ما را بِسُتود او

هذا قَمَرٌ قَد غَلَبَ الشَّمْسَ بِنُورٍ
مِنْ طالِعِه الْیَوْمَ عَلَی الشَّمْسِ یَسُودُ

امروز نِقاب از رُخِ خود ماه بَرانداخت
بر طَلْعَتِ خورشید و مَهْ و زُهره فُزود او

ما اَکْثَرَ ما قَدْ خَفَضَ الْعَیْشَ بِهَجْرٍ
لِلْعَیْشِ مِنَ الْیَوْمَ نُهوضٌ وَصُعودُ

پیوسته زِخورشید سِتانَد مَهِ نو نور
این مَهْ که به خورشید دَهَد نور، چه بود او

یا قَلْبُ تَمَتَّعْ وَطِبِ الْآنَ شَکُورًا
الْحِبُّ شَفیقٌ لَکَ وَاللّهُ وَدُودُ

این دَم سِپَهِ عشق چه خوش دست گُشادند
چون یک گِرِه از طُرّهٔ پُر بَند گشود او

الْحِبُّ اِلَی الْمَجْلِسِ وَاللّهْ سَقانا
وَالسُّکْرُ مِنَ الْقَهْوَةِ کَالدَّهْرِ وَلُودُ

آن غَم که زِعُشّاق بَسی گَرد بَرآوَرْد
بیرون زِدَر است این دَم و از بامْ فرود او

الْیَوْمَ مِنَ الْعَیْش لِقاءٌ و شِفاءٌ
الْیَوْمَ مِنَ السُّکْرِ رُکُوعٌ وَسُجوُدُ

آن ساغَرِ لاغَرشُده را دارویِ دل دِهْ
دیر است که مَحْروم شُد از ذوقِ وجود او

یا قَوْمِ اِلَی الْعِشْقِ اَنیبُوا وَاَجیبُوا
لَمّا کَتَبَ اَللّهُ عَلَی الْعِشْقِ خُلُودُ

امروز صَلا می‌زَنَد این خُفته دلان را
آن عشقِ سَماوی که نَخُفت و نَغُنود او

الْعِشْقُ مِنَ الْکَوْنِ حَیاتٌ وَلُبابُ
وَالْعَیْشُ سِوَی الْعِشْقِ قُشُورٌ وَ جُلُودُ

هر دوست که از عشق به دنیات کَشانَد
خود دشمنِ تو اوست، یَقین دان و حسود او

لا تَنْطِقْ فِی الْعِشْقِ وَیَکْفیکَ اَنینٌ
فَالْمَخْلَصُ لِلْعاشِقِ صَبْرٌ وَ جُحُودُ

بَس کُن تو، مگو هیچ، که تا اشک بگوید
دلْ خود چو بِسوزَد، بِدَهَد بویْ چو عود او
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۲۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲۶۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.