هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که در آن شاعر از تحول درونی و معنوی سخن می‌گوید. او از تبدیل شدن قلب و جان به آینه‌ای برای انعکاس نور الهی و رسیدن به مقام سلطنت معنوی صحبت می‌کند. شاعر همچنین از تأثیر این تحول بر جهان بیرونی و ارزان شدن نعمت‌ها در شهر به دلیل این تحول معنوی یاد می‌کند. در نهایت، شاعر به ستایش شمس تبریزی می‌پردازد و از تأثیر او بر جان و جسم سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۲۲۷۷

یک چند رِنْدَند این طَرَف، در ظِلِّ دلْ پنهان شده
وان آفتاب از سَقْفِ دل، بر جانَشان تابان شده

هر نَجْمْ ناهیدی شُده، هر ذَرّه خورشیدی شُده
خورشید و اَخْتَر پیششان، چون ذَرّه سَرگَردان شده

آن عقل و دلْ گُم کَردگان، جان سویِ کیوان بُردِگان
بی چَتْر و سَنْجَق هر یکی، کِیْخُسرو و سُلطان شده

بسیار مَرکَب کُشته‌یی، گِردِ جهان بَرگشته‌یی
در جانْ سَفَر کُن دَرنِگَر قومی سَراسَر جان شده

با این عَطایِ ایزدی، با این جَمال و شاهِدی
فرمان پَرَستان را نِگَر، مُسْتَغْرِقِ فرمان شده

چون آیِنه آن سینه شان، آن سینهٔ بی‌کینه شان
دِلْشان چو میدانِ فَلَک، سُلطانْ سویِ میدان شده

از هی هی و هَیهایشان، وَزْ لَعْلِ شِکَّرخایشان
نُقل و شراب و آن دِگَر، در شهرِ ما ارزان شده

چون دوش اگر بی‌خویشَمی، از فِتْنه من نَنْدیشَمی
باقیِّ این را بودمی بی‌خویشتنْ گویان شده

این دَم فروبَندم دَهَن، زیرا به خویشَم مُرْتَهَن
تا آن زمانی که دِلَم باشد ازو سُکْران شده

سُلطانِ سُلطانانِ جان، شَمسُ الْحَقِ تبریزیان
هر جان ازو دریا شُده، هر جسم ازو مَرجان شده
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲۷۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.