هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از آمدن معشوقهای زیبا و جذاب سخن میگوید. معشوقه با ظاهری فریبنده و جادویی وارد میشود و همه چیز را تحت تأثیر قرار میدهد. شاعر از زیبایی و جذابیت معشوقه به وجد آمده و احساسات خود را با توصیفهای شاعرانه و استعارههای زیبا بیان میکند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و مفاهیم پیچیدهتر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربهی ادبی دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل میشود.
غزل شمارهٔ ۲۲۷۸
این کیست این؟ این کیست این؟ شیرین و زیبا آمده
سَرمَست و نَعْلین در بَغَل، در خانهٔ ما آمده
خانه دَرو حیران شُده، اندیشه سَرگَردان شُده
صد عقل و جان اَنْدَر پِی اَش، بیدست و بیپا آمده
آمد به مَکْر آن لَعْل لب، کَفْچه به کَف، آتش طَلَب
تا خود کِه را سوزد عَجَب، آن یارِتنها آمده
ای مَعْدنِ آتش بیا، آتش چه میجویی زِ ما؟
وَاللَّهْ که مَکْر است و دَغا، ای ناگَه این جا آمده
روپوش چون پوشَد تو را؟ ای رویِ تو شَمسُ الضُّحی
ای کُنج و خانه از رُخَت چون دشت و صَحرا آمده
ای یوسُف از بالایِ چَهْ بر آبِ چَهْ زد عکسِ تو
آن آبِ چَهْ از عشقِ تو جوشیده، بالا آمده
شاد آمدی، شاد آمدی، جادو و اُستاد آمدی
چون هُدهُدِ پیغامْبری، از پیشِ عَنْقا آمده
ای آبِ حیوان در جِگَر، هر جورِ تو صد مَنْ شِکَر
هر لحظهیی شکلی دِگَر، از رَبِّ اَعْلی آمده
ای دِلْنَواز و دِلْبَری، کَنْدَرنگُنجی در بَری
ای چَشمِ ما از گوهرت اَفْزون زِ دریا آمده
چَرخ و زمین آیینهیی، وَزْ عکسِ ماهِ رویِ تو
آن آیِنِه زنده شُده، وَنْدَر تماشا آمده
خاموش کُن، خاموش کُن، از راه دیگر جوش کُن
ای دودِ آتشهایِ تو، سودایِ سَرها آمده
سَرمَست و نَعْلین در بَغَل، در خانهٔ ما آمده
خانه دَرو حیران شُده، اندیشه سَرگَردان شُده
صد عقل و جان اَنْدَر پِی اَش، بیدست و بیپا آمده
آمد به مَکْر آن لَعْل لب، کَفْچه به کَف، آتش طَلَب
تا خود کِه را سوزد عَجَب، آن یارِتنها آمده
ای مَعْدنِ آتش بیا، آتش چه میجویی زِ ما؟
وَاللَّهْ که مَکْر است و دَغا، ای ناگَه این جا آمده
روپوش چون پوشَد تو را؟ ای رویِ تو شَمسُ الضُّحی
ای کُنج و خانه از رُخَت چون دشت و صَحرا آمده
ای یوسُف از بالایِ چَهْ بر آبِ چَهْ زد عکسِ تو
آن آبِ چَهْ از عشقِ تو جوشیده، بالا آمده
شاد آمدی، شاد آمدی، جادو و اُستاد آمدی
چون هُدهُدِ پیغامْبری، از پیشِ عَنْقا آمده
ای آبِ حیوان در جِگَر، هر جورِ تو صد مَنْ شِکَر
هر لحظهیی شکلی دِگَر، از رَبِّ اَعْلی آمده
ای دِلْنَواز و دِلْبَری، کَنْدَرنگُنجی در بَری
ای چَشمِ ما از گوهرت اَفْزون زِ دریا آمده
چَرخ و زمین آیینهیی، وَزْ عکسِ ماهِ رویِ تو
آن آیِنِه زنده شُده، وَنْدَر تماشا آمده
خاموش کُن، خاموش کُن، از راه دیگر جوش کُن
ای دودِ آتشهایِ تو، سودایِ سَرها آمده
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲۷۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.