هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از ساقی میخواهد که جام شراب به او بدهد تا بتواند از غم و اندوه رهایی یابد و به شادی و آرامش برسد. او از ساقی به عنوان دلدار و چارهساز بیماران یاد میکند و از او میخواهد که شربت شادی و شفا به او بدهد. شاعر همچنین از عشق و تشنگی خود برای رسیدن به معشوق سخن میگوید و از ساقی میخواهد که او را از این حالت نجات دهد.
رده سنی:
18+
این شعر شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به شراب و میگساری ممکن است برای سنین پایینتر مناسب نباشد.
غزل شمارهٔ ۲۲۸۳
ساقیِ فَرُّخ رُخِ من، جامِ چو گُلْنار بِدِه
بَهرِ من اَرْ مینَدَهی، بَهرِ دلِ یار بِدِه
ساقیِ دِلْدار تویی، چارهٔ بیمار تویی
شَربَتِ شادیّ و شِفا، زود به بیمار بِدِه
باده دران جام فَکَن، گَردنِ اندیشه بِزَن
هین، دلِ ما را مَشِکَن، ای دل و دِلْدار بِدِه
باز کُن آن میکده را، تَرک کُن این عَربَده را
عاشقِ تشنه زده را، از خُمِ خَمّار بِدِه
جانِ بهار و چَمَنی، رونَقِ سَرو و سَمَنی
هین که بَهانه نکُنی، ای بُتِ عَیّارْ بِدِه
پایْ چو در حیله نَهی، وَزْ کَفِ مَستان بِجَهی
دُشمنِ ما شاد شود، کوریِ اَغْیار بِدِه
غَم مَدِه و آه مَدِه، جُز به طَرَب راه مَدِه
آه زِ بیراه بُوَد، رَه بِگُشا، بار بِدِه
ما همه مَخْمورِ لِقا، تشنهٔ سَغْراقِ بَقا
بَهرِ گِرو پیشِ سَقا، خِرقه و دَستار بِدِه
تشنهٔ دیرینه مَنَم، گرمْ دل و سینه مَنَم
جام و قَدَح را بِشِکَن، بیحَد و بسیار بِدِه
خود مَهْ و مهتاب تویی، ماهیِ این آب مَنَم
ماه به ماهی نَرَسَد، پس زِ مَهْ اِدْرار بِدِه
بَهرِ من اَرْ مینَدَهی، بَهرِ دلِ یار بِدِه
ساقیِ دِلْدار تویی، چارهٔ بیمار تویی
شَربَتِ شادیّ و شِفا، زود به بیمار بِدِه
باده دران جام فَکَن، گَردنِ اندیشه بِزَن
هین، دلِ ما را مَشِکَن، ای دل و دِلْدار بِدِه
باز کُن آن میکده را، تَرک کُن این عَربَده را
عاشقِ تشنه زده را، از خُمِ خَمّار بِدِه
جانِ بهار و چَمَنی، رونَقِ سَرو و سَمَنی
هین که بَهانه نکُنی، ای بُتِ عَیّارْ بِدِه
پایْ چو در حیله نَهی، وَزْ کَفِ مَستان بِجَهی
دُشمنِ ما شاد شود، کوریِ اَغْیار بِدِه
غَم مَدِه و آه مَدِه، جُز به طَرَب راه مَدِه
آه زِ بیراه بُوَد، رَه بِگُشا، بار بِدِه
ما همه مَخْمورِ لِقا، تشنهٔ سَغْراقِ بَقا
بَهرِ گِرو پیشِ سَقا، خِرقه و دَستار بِدِه
تشنهٔ دیرینه مَنَم، گرمْ دل و سینه مَنَم
جام و قَدَح را بِشِکَن، بیحَد و بسیار بِدِه
خود مَهْ و مهتاب تویی، ماهیِ این آب مَنَم
ماه به ماهی نَرَسَد، پس زِ مَهْ اِدْرار بِدِه
وزن: مفتعلن مفتعلن مفتعلن مفتعلن (رجز مثمن مطوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲۸۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.