هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عارفانه است که در آن شاعر از درد عشق و جدایی می‌نالد. او از معشوق خود شکایت می‌کند که دلش را برده و او را در آتش عشق می‌سوزاند. شاعر از عشق به عنوان نیرویی ویرانگر یاد می‌کند که عاشق را آواره و بی‌قرار می‌سازد. در پایان، شاعر از شمس تبریزی می‌پرسد که دلش سنگ است یا خار.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عشق و عرفان است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌تر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

غزل شمارهٔ ۲۲۹۵

سَراندازان هَمی‌آیی، نِگارینِ جِگَرخواره
دِلَم بُردی، نمی‌دانم چه آوردی دِگَرباره

فَغان از چَشمِ مَکّارَت، کَزْاوّل بود این کارت
که پاره پاره پیش آییّ و بِرْبایی دلِ پاره

برایِ ماهِ بی‌چون را، کَشیدیِ جورِ گَردون را
مُسَلَّم گشت مَجنون را که عاقل نیست این کاره

بیار آن جامِ پُرآتش، که تا ما دَرکَشیمَش خَوش
به عشقِ رویِ آن مَهْ وَش، بُرون از چَرخ و اِسْتاره

بِزَن آتش به کِشتِ من، فَکَن از بامْ طَشتِ من
که کارِ عشق این باشد، که باشد عاشقْ آواره

اگر زَخْمی زنی از کین، به قَصدِ این دلِ مِسکین
بِزَن، که زَخْم بَردارد، چه باید کرد، بیچاره

دِلَم شُد جایِ اندیشه وَیا دُکّانِ پُر شیشه
بگو ای شَمسِ تبریزی، دِلَت سنگ است یا خاره
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲۹۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.