هوش مصنوعی:
این متن عرفانی به موضوعاتی مانند بینیازی، عشق الهی، وحدت وجود، و رابطهٔ انسان با خدا میپردازد. شاعر بیان میکند که در برابر عظمت خداوند، تفاوتهای ظاهری مانند کفر و ایمان یا شک و یقین بیمعناست. او تأکید میکند که همه چیز تحت ارادهٔ الهی است و انسان تنها با لطف خدا میتواند به حقیقت برسد. همچنین، متن به ناتوانی عقل و نفس در درک کامل خداوند اشاره میکند و بر اهمیت تسلیم در برابر حکمت الهی تأکید دارد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در متن برای درک و تحلیل نیاز به بلوغ فکری دارد. نوجوانان و بزرگسالان بهتر میتوانند با مضامین پیچیدهای مانند وحدت وجود، رابطهٔ انسان با خدا، و مفاهیم انتزاعی عرفانی ارتباط برقرار کنند.
در بینیازی از غیر خدایتعالی و دست در وی زدن از سر حقیقت
از من و از تو کارسازی را
بیزبانیست بینیازی را
بینیازیش را چه کفر و چه دین
بیزبانیش را چه شک چه یقین
بینیازی نیاز جوی از تو
پاس داری سپاس گوی از تو
به حقیقت بدان که هست خدای
از پی حکم و حکمت بسزای
طاعت و معصیت ترا ننگست
ورنه زی او به رنگ یکرنگست
کی به عقل و به دست و پای رسد
بنده خواهد که در خدای رسد
او تو را راعی و تو گرگ پسند
او ترا داعی و تو حاجتمند
گرگ و یوسف بتست خرد و بزرگ
ورنه زی او یکیست یوسف و گرگ
لطف او را چه مانعی و چه عون
قهر او را چه موسی و فرعون
نفس و افلاک آفریدهٔ اوست
خنک آنکس که برگزیدهٔ اوست
چه عزیزی ز عقل و برخ او را
چه بزرگی ز نفس و چرخ او را
چرخ و آنکس که چرخ گردانست
آسیایست و آسیایانست
حکم فرمان و عقل فرمانگیر
نفس نقاش و طبع نقشپذیر
جنبش چرخ بیسکون زمین
هست چون مور در دم تنّین
مور را اژدها فرو نبرد
گردش چرخ بیخبر گذرد
بیخبروار در مشیمهٔ لا
کرده در کار آسیای بلا
عمر تو دانهوار در دم او
سور تو همنشین ماتم او
نزد تست آنکه از پی شو و آی
کاسهٔ تو چهار دارد پای
جز به فضلش به راه او نرسی
ورچه در طاعتش قوی نفسی
آنکه در خود به دست و پای رسد
کی تواند که در خدای رسد
بیزبانیست بینیازی را
بینیازیش را چه کفر و چه دین
بیزبانیش را چه شک چه یقین
بینیازی نیاز جوی از تو
پاس داری سپاس گوی از تو
به حقیقت بدان که هست خدای
از پی حکم و حکمت بسزای
طاعت و معصیت ترا ننگست
ورنه زی او به رنگ یکرنگست
کی به عقل و به دست و پای رسد
بنده خواهد که در خدای رسد
او تو را راعی و تو گرگ پسند
او ترا داعی و تو حاجتمند
گرگ و یوسف بتست خرد و بزرگ
ورنه زی او یکیست یوسف و گرگ
لطف او را چه مانعی و چه عون
قهر او را چه موسی و فرعون
نفس و افلاک آفریدهٔ اوست
خنک آنکس که برگزیدهٔ اوست
چه عزیزی ز عقل و برخ او را
چه بزرگی ز نفس و چرخ او را
چرخ و آنکس که چرخ گردانست
آسیایست و آسیایانست
حکم فرمان و عقل فرمانگیر
نفس نقاش و طبع نقشپذیر
جنبش چرخ بیسکون زمین
هست چون مور در دم تنّین
مور را اژدها فرو نبرد
گردش چرخ بیخبر گذرد
بیخبروار در مشیمهٔ لا
کرده در کار آسیای بلا
عمر تو دانهوار در دم او
سور تو همنشین ماتم او
نزد تست آنکه از پی شو و آی
کاسهٔ تو چهار دارد پای
جز به فضلش به راه او نرسی
ورچه در طاعتش قوی نفسی
آنکه در خود به دست و پای رسد
کی تواند که در خدای رسد
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۲۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:فیالامثال والمواعظ، الفقر سواد الوجه والدُّنیا دارالزوال و تغیّرالاحوال و الانتقال
گوهر بعدی:اندر تضرّع و عجز
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.