۲۸۴ بار خوانده شده
ذکر بر دوستان و کم سخنان
چه شماری بسان پیرزنان
جور با حکم او همه دادست
عمر بییاد او همه بادست
آنک گریان ازوست خندان اوست
دل که بییاد اوست سندان اوست
شدی ایمن چو نام او بردی
در طریقت قدم بیفشردی
تو به یادش چو گل زبان کن تر
تا دهانت کند چو گل پر زر
سیر جان کرد جان بخرد را
تشنه دل کرد عاشق خود را
یک زمان از درش مشو غایب
تا بود عزم و رای تو صایب
کار نادان کوتهاندیش است
یاد کردن کسی که در پیش است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
چه شماری بسان پیرزنان
جور با حکم او همه دادست
عمر بییاد او همه بادست
آنک گریان ازوست خندان اوست
دل که بییاد اوست سندان اوست
شدی ایمن چو نام او بردی
در طریقت قدم بیفشردی
تو به یادش چو گل زبان کن تر
تا دهانت کند چو گل پر زر
سیر جان کرد جان بخرد را
تشنه دل کرد عاشق خود را
یک زمان از درش مشو غایب
تا بود عزم و رای تو صایب
کار نادان کوتهاندیش است
یاد کردن کسی که در پیش است
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:حکایت
گوهر بعدی:حکایت
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.