هوش مصنوعی: این متن عرفانی و اخلاقی به موضوعاتی مانند پرهیز از غرور، ضرورت فروتنی، اهمیت پاکی دل و عشق الهی می‌پردازد. شاعر با استفاده از تمثیل‌های مختلف، مخاطب را به ترک نفسانیات و رسیدن به حقیقت وجودی دعوت می‌کند. همچنین، به نقش صوفیان و عارفان در راه رسیدن به کمال اشاره دارد و بر وحدت وجود و رهایی از تعلقات دنیوی تأکید می‌کند.
رده سنی: 18+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در متن برای درک و تجزیه‌وتحلیل، به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی بیشتری نیاز دارد. همچنین، برخی از اشارات انتزاعی و تمثیل‌های به‌کاررفته ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم یا پیچیده باشد.

در اتّصال بدو گوید

چند گویی رسیدگی چه بُوَد
در ره دین گزیدگی چه بُوَد

تا گزنده بوی گزیده نه‌ای
تا درنده بوی رسیده نه‌ای

بند بر خود نهی گزیده شوی
پای بر سر نهی رسیده شوی

آدمی کی بود گزنده چه تو
دیو و دد کی بود درنده چه تو

غافلی سال و ماه مغروری
دد و دیوی و ز آدمی دوری

سال و مه کینه‌جوی همچو پلنگ
خلق عالم ز طبع تو دلتنگ

بر سر شاهراه هیچکسی
برسی در خود و درو نرسی

آیتی کرد کوفی از صوفی
عشق و رای قریشی و کوفی

صوفی و عشق و در حدیث هنوز
سلب و ایجاب ولایجوز و یجوز

صوفیان دستها برآورده
که بلی را بلا بدل کرده

خاکپاشانِ حجلهٔ انسش
ره‌نشینانِ حجرهٔ قدسش

همه بدرایتان پردهٔ رشک
غرقه از پای تا به سر در اشک

همه ارزانیان حلم شده
همه زندانیان علم شده

خویشتن را فرو نه از گردن
تا شوی نازنین هر برزن

دین برون آید ار گنه بنهی
سر پدید آید از کُله بنهی

دیدهٔ پاک پاک‌دین بیند
دیده چون پاک شد چنین بیند

خاکسارند باد سارانش
تاج دارند تاجدارانش

از سر این دلق هفت رنگ برآر
جامه یک رنگ دار عیسی‌وار

تا چو عیسی بر آب راه کنی
همره از آفتاب و ماه کنی

همهٔ خود ز خویشتن کم کن
وآنگه آن دم حدیث آدم کن

تا بُوَد نفس ذرّه‌ای با تو
نرسی هیچ‌گونه آنجا تو

نفس را آن هوا نسازد هیچ
خیز و بی‌نفس راه را بپسیچ
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۲۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:فی الاتحاد
گوهر بعدی:من اَمَنَ بطاعته فقد خَسَر خُسراناً مبینا
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.