هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و فداکاری در راه معشوق سخن می‌گوید. او از دل خود می‌خواهد که از دلبستگی‌های دنیوی دست بردارد و به عشق حقیقی و معنوی روی آورد. شاعر از جایگاه والای معشوق و بی‌نیازی او از هر چیزی سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که فداکاری در راه این عشق، ارزشمند است.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۲۳۲۱

ای دل به کجایی تو، آگاه هَیی یا نه
از سَر تو بُرون کُن هَی سودایِ گدایانه

در بَزمِ چُنان شاهی، در نورِ چُنان ماهی
خَط در دو جهان دَرکَش، چه جایِ یکی خانه؟

در دولَتِ سُلطانی، گَر یاوه شود جانی
یک جانْ چه مَحَل دارد، در خِدمَتِ جانانه؟

گَر جانِ بَداندیشَت، گوید بَدِ شَهْ پیشَت
دَهْ بر دَهَنِ او زَن، تا کم کُند افسانه

یک دانه به یک بُستان، بَیْع است، بِدِه، بِسْتان
وان گاه چو سَرمَستان، می‌گو که زِهی دانه

شاهی نِگَری خندان، چون ماه و دو صد چندان
بی نازِ خوشاوَندان، بی‌زَحمَتِ بیگانه

شَمسُ الْحَقِ تبریزی آن کو به تو بازآید
آن باز بُوَد عَرشی، بر عَرش کُند لانه
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۲۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.