۳۷۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۳۲۳

ای دل تو بگو هستم چون ماهیِ بر تابه
کِاسْتیزه هَمی‌گیرد او را مَگر از لابه

نی نی تو بِنال ای دل، زیرا که منِ مِسکین
بی‌صورتِ او هستم، چون صورتِ گرمابه

شُد خانه چو زندانم، شبْ خواب نمی‌دانم
تا او نشود با من هم خانه و هم خوابه

حُسنِ تو و عشقِ من، در شهر شُده شُهره
بَرداشته هر مُطرب، آن بر دَف و شَبّابه

ای در هَوَسَت غَرقه، هم صوفی و هم خِرقه
هم بَندهٔ بیچاره، هم خواجهٔ نَسّابه
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۲۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.