هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و فراق معشوق خود می‌گوید و درد دوری از او را بیان می‌کند. او خود را مانند ماهی بر تابه توصیف می‌کند که از فرط عشق و ناله‌هایش در آتش می‌سوزد. شاعر از بی‌خوابی و تنهایی در خانه‌اش شکایت می‌کند و آرزو می‌کند که معشوقش با او هم‌خانه و هم‌خواب شود. او همچنین از شهرت عشق خود و معشوقش در شهر می‌گوید و از حال و هوای عرفانی و عاشقانه‌اش سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد فراق و تنهایی نیاز به تجربه و بلوغ ذهنی بیشتری دارد تا به درستی درک شود.

غزل شمارهٔ ۲۳۲۳

ای دل تو بگو هستم چون ماهیِ بر تابه
کِاسْتیزه هَمی‌گیرد او را مَگر از لابه

نی نی تو بِنال ای دل، زیرا که منِ مِسکین
بی‌صورتِ او هستم، چون صورتِ گرمابه

شُد خانه چو زندانم، شبْ خواب نمی‌دانم
تا او نشود با من هم خانه و هم خوابه

حُسنِ تو و عشقِ من، در شهر شُده شُهره
بَرداشته هر مُطرب، آن بر دَف و شَبّابه

ای در هَوَسَت غَرقه، هم صوفی و هم خِرقه
هم بَندهٔ بیچاره، هم خواجهٔ نَسّابه
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۲۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.