هوش مصنوعی:
این متن به بررسی رذایل اخلاقی مانند طمع، بخل، ظلم، خشم، آرزو، حسد، ریا و کبر میپردازد و آنها را با تصاویر حیواناتی مانند مار، سگ، گرگ و دیو مقایسه میکند. همچنین اشاره میکند که این صفات ناپسند درون انسان وجود دارند و تا زمانی که از آنها پاک نشود، نمیتوان به سعادت رسید. در پایان، بر اهمیت خرد و رهایی از این رذایل برای رسیدن به زندگی جاودانه تأکید میشود.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق اخلاقی و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهٔ زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
اندر مذمّت افعال زشت که از خویهای بهیمی است ذکر المثالب للتوقّی لا للقبول والتلقی
آز را از درون خود پیوست
خاک بر سر بمان و باد به دست
آز را مار دان که در عالم
نشود جز به خاک سیر شکم
صورت طمع کآفت بشرست
کپی سگ دمست و گربه سرست
صورت بخل آنکه زر دارست
کون پر هار و تیز ناهارست
ظلم را چون سگان و دیو انگار
نجس و آبریز و آتشخوار
خشم در زیر خامهٔ نقاش
سگ لاشه است و دیو آتش پاش
صورت آرزو چو طاوسست
بال مسعود و پای منحوسست
هست نقش حسد سوی احرار
گرگ یوسف درو فریشته خوار
هست شکل ریا چو صورت شمع
تبش او را و تابش اندر جمع
هست در چشم کبر نقش و حشم
شکل کنّاس واکمه و ابکم
نقش اعجاب هست در سینه
قبّهٔ شش جهت در آیینه
همه در نفس ناسپاس تواند
همه در پردهٔ حواس تواند
باش تا روی بند بگشایند
باش تا با تو در حدیث آیند
تا کیان را گرفتهای در بر
تا کیان را نشاندهای بر در
تا بمیری نکشته ایشان را
کم کنی مُلک و ملک خویشان را
چون روی در جهان پاینده
با تو آیند جملگی زنده
از پی پنج روزه راهگذار
آب روی حیات خویش مبر
شیر مردان که رخ به خاک آرند
به رهآورد جان پاک آرند
تو ره آورد چون بخواهی مرد
دد و دیو و ستور خواهی برد
آز و کبرست و بخل و حقد و حسد
شهوت و خشمت از درون جسد
هفت در دوزخند در پرده
عاقلان نامشان چنین کرده
مرد کز هفت این سرای نجَست
کی تواند ز هفت آنجا رَست
دانکه در جانش تفت باشد تفت
هرکه یک هفت کرد از این هر هفت
بیش باید که در خرد برسی
پس بدان خطّهٔ ابد برسی
کاندر آن خطّه ز اهل نفس و نفس
مرگ میرد دگر نمیرد کس
خاک بر سر بمان و باد به دست
آز را مار دان که در عالم
نشود جز به خاک سیر شکم
صورت طمع کآفت بشرست
کپی سگ دمست و گربه سرست
صورت بخل آنکه زر دارست
کون پر هار و تیز ناهارست
ظلم را چون سگان و دیو انگار
نجس و آبریز و آتشخوار
خشم در زیر خامهٔ نقاش
سگ لاشه است و دیو آتش پاش
صورت آرزو چو طاوسست
بال مسعود و پای منحوسست
هست نقش حسد سوی احرار
گرگ یوسف درو فریشته خوار
هست شکل ریا چو صورت شمع
تبش او را و تابش اندر جمع
هست در چشم کبر نقش و حشم
شکل کنّاس واکمه و ابکم
نقش اعجاب هست در سینه
قبّهٔ شش جهت در آیینه
همه در نفس ناسپاس تواند
همه در پردهٔ حواس تواند
باش تا روی بند بگشایند
باش تا با تو در حدیث آیند
تا کیان را گرفتهای در بر
تا کیان را نشاندهای بر در
تا بمیری نکشته ایشان را
کم کنی مُلک و ملک خویشان را
چون روی در جهان پاینده
با تو آیند جملگی زنده
از پی پنج روزه راهگذار
آب روی حیات خویش مبر
شیر مردان که رخ به خاک آرند
به رهآورد جان پاک آرند
تو ره آورد چون بخواهی مرد
دد و دیو و ستور خواهی برد
آز و کبرست و بخل و حقد و حسد
شهوت و خشمت از درون جسد
هفت در دوزخند در پرده
عاقلان نامشان چنین کرده
مرد کز هفت این سرای نجَست
کی تواند ز هفت آنجا رَست
دانکه در جانش تفت باشد تفت
هرکه یک هفت کرد از این هر هفت
بیش باید که در خرد برسی
پس بدان خطّهٔ ابد برسی
کاندر آن خطّه ز اهل نفس و نفس
مرگ میرد دگر نمیرد کس
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۲۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:فی ذمِ حبّ الدّنیا و منع شرب الخمر
گوهر بعدی:در ذمّ مقابح و افعال نکوهیده و منع آن
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.