هوش مصنوعی: اسکندر در لحظه مرگ همه را جمع کرد و با بستن دو دستش پرسید چه چیزی در دستانش است. هرکس پاسخ متفاوتی داد، مانند گوهر یا نامه‌ی ملک. اسکندر گفت همه در اشتباهند و با باز کردن دستانش نشان داد که چیزی جز باد در دست ندارد. او به سیصد سال زندگی اشاره کرد و گفت از همه عمرش تنها باد به یادگار دارد.
رده سنی: 14+ متن دارای مفاهیم فلسفی و عمیق درباره‌ی زودگذر بودن زندگی است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره و زبان ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

حکایت

گفت در وقت مرگ اسکندر
همه را خواند کهتر و مهتر

گفت اینک دو دست خود بستم
هین بگویید چیست در دستم

آن یکی گفت جوهری داری
وان دگر گفت گوهری داری

آن یکی گفت نامهٔ ملکست
وان دگر گفت خاتم ملکست

گفت نی‌نی که جمله در غلطیت
همه راه هوس همی طلبیت

در زمان هر دو دست خود بگشاد
گفت در دست نیستم جز باد

سالی سیسد به یاد دارم من
زان همه عمر باد دارم من
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:حکایت
گوهر بعدی:حکایت
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.