هوش مصنوعی: این متن دربارهٔ ناگزیری مرگ و بی‌فایده بودن ترس از آن است. شاعر تأکید می‌کند که مرگ برای همه‌ی انسان‌ها اجتناب‌ناپذیر است و حتی کسانی که به آن فکر نمی‌کنند نیز از آن در امان نیستند. متن همچنین به این موضوع اشاره دارد که زندگی موقتی است و همه در نهایت به سوی مرگ می‌روند، اما ذات خداوندی هرگز زوال نمی‌پذیرد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق فلسفی و عرفانی دربارهٔ مرگ است که درک آن برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار خواهد بود. همچنین، این موضوعات ممکن است برای برخی از افراد جوان اضطراب‌آور باشد.

فی صفة الموت

جر دو رنگی نشد ز مرگ هلاک
مرد یک رنگ را ز مرگ چه باک

مجلس وعظ رفتنت هوسست
مرگ همسایه واعظ تو بسست

مرگ را در سرای پیچاپیچ
پیش تا سایه افگند به بسیچ

زادگان چون رحم بپردازند
سفر مرگ خویش را سازند

تو به پیری ز مرگ نندیشی
ملک‌الموت را مگر خویشی

وگر ایدون که خویشی تو دُرست
هست باری بآخر و به نخست

نکند سود و جز زیان ندهد
که ورا نیز اجل امان ندهد

سوی مرگ است خلق را آهنگ
دم‌ زدن گام و روز و شب فرسنگ

جان پذیران چه بی‌نوا چه به برگ
همه در کشتی‌اند و ساحل مرگ

هستی حق زوال نپذیرد
آنکه مرگ آفرید کی میرد

پیش آن‌کس که قدر دین داند
سرگذشت امل اجل خواند
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:حکایت مرد یخ فروش التمثّل فی دارالغرور
گوهر بعدی:تمثیل در احوال گذشتگان جهان بی‌وفا
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.