هوش مصنوعی:
این متن به ناپایداری و بیارزشی دنیا و مادیات میپردازد و انسان را به تفکر در رازهای زندگی و روی آوردن به عقل و دانش دعوت میکند. شاعر دنیا را پر از رنج و فریب توصیف میکند و تأکید دارد که تنها عقل میتواند انسان را از گمراهی نجات دهد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن برای مخاطبان کمسنوسال دشوار است. همچنین، برخی از تصاویر و استعارهها (مانند توصیف دنیا به عنوان خاکدانی پر از سگ و مردار) ممکن است برای کودکان نامناسب باشد.
در شهوت و آز گوید
چیست دنیا و خلق و استظهار
خاکدانی پر از سگ و مردار
بهر یک خامش این همه فریاد
بهر یک خاک توده این همه باد
هست مهر زمانه با کینه
سیر دارد میان لوزینه
از پی گندمی درین عالم
چند باشی برهنه چون آدم
بهر گندم تو روح رنجه مدار
کادم از بهر گندمی شد خوار
در جهان بنگر از پی رازش
چه کنی رنگ و بوی غمازش
این جهان زان جهان نمودارست
لیکن آن زنده اینت مردارست
چون یکی بحر دانش آن به شرف
آخرش دُرج درّ و اوّل کف
خانهای دان شکسته زیر و زبر
نقش دیوار پر درخت و سپر
نه درختیش میوه آرنده
نه سپر مرگ باز دارنده
راز دل هر دو بر تو بنموده
تو به غفلت زهر دو نشنوده
مانده اندر غرور او شب و روز
همچو آدینه کودکان از گَوز
صفت عُمر و مرگ و دولت و زیست
زیر دورِ زمانه دانی چیست
شاهد ابله و رقیب بهش
می شیرین و میزبان ترش
میزبان بیحفاظ و بیآزرم
خوردنی جمله سرد و آبش گرم
پس مریز ارت چرب باید دیگ
آب در دیگ و روغن اندر ریگ
راز این کلبه نفس غمّازست
عقل کل باز خانهٔ رازست
نچنی برگش ار چه با برگست
پس دویدنش حسرت و مرگست
به درِ عقل گرد تا برهی
از بلاها و زشتی و تبهی
مرد را عقل به بود دستور
ورنه ماند چو ابلهان مغرور
خاکدانی پر از سگ و مردار
بهر یک خامش این همه فریاد
بهر یک خاک توده این همه باد
هست مهر زمانه با کینه
سیر دارد میان لوزینه
از پی گندمی درین عالم
چند باشی برهنه چون آدم
بهر گندم تو روح رنجه مدار
کادم از بهر گندمی شد خوار
در جهان بنگر از پی رازش
چه کنی رنگ و بوی غمازش
این جهان زان جهان نمودارست
لیکن آن زنده اینت مردارست
چون یکی بحر دانش آن به شرف
آخرش دُرج درّ و اوّل کف
خانهای دان شکسته زیر و زبر
نقش دیوار پر درخت و سپر
نه درختیش میوه آرنده
نه سپر مرگ باز دارنده
راز دل هر دو بر تو بنموده
تو به غفلت زهر دو نشنوده
مانده اندر غرور او شب و روز
همچو آدینه کودکان از گَوز
صفت عُمر و مرگ و دولت و زیست
زیر دورِ زمانه دانی چیست
شاهد ابله و رقیب بهش
می شیرین و میزبان ترش
میزبان بیحفاظ و بیآزرم
خوردنی جمله سرد و آبش گرم
پس مریز ارت چرب باید دیگ
آب در دیگ و روغن اندر ریگ
راز این کلبه نفس غمّازست
عقل کل باز خانهٔ رازست
نچنی برگش ار چه با برگست
پس دویدنش حسرت و مرگست
به درِ عقل گرد تا برهی
از بلاها و زشتی و تبهی
مرد را عقل به بود دستور
ورنه ماند چو ابلهان مغرور
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۲۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:در نکوهش حرص گوید
گوهر بعدی:فصل فی صفةالافلاک والبروج والسّماء والارض و ما بینهما منالعجایب ذکر الافلاک و ما فیها منالعجایب احسن من ابداع المخدّرات الکواعب
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.