هوش مصنوعی: این داستان درباره زال پیر و دخترش مهستی است که در روستای تگاو زندگی می‌کنند. روزی مهستی بیمار می‌شود و زال که بسیار به او وابسته است، نگران می‌شود. در این میان، یکی از گاوهایشان به دیگ غذا حمله می‌کند و زال تصور می‌کند که عزرائیل آمده تا جانش را بگیرد. او از ترس، مهستی را به عزرائیل پیشکش می‌کند تا خودش زنده بماند. این داستان نشان می‌دهد که در مواقع بحرانی، برخی افراد حتی عزیزان خود را فدا می‌کنند.
رده سنی: 15+ این داستان دارای مفاهیم عمیق اخلاقی و فلسفی است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، موضوع فداکاری اجباری و ترس از مرگ نیاز به درک و تجربه بیشتری دارد که معمولاً نوجوانان و بزرگسالان از آن بهره‌مند هستند.

حکایت در بی‌وفایی

قصه‌ای یاد دارم از پدران
زان جهان‌دیدگان پرهنران

داشت زالی به روستای تگاو
مهستی نام دختری و سه گاو

نوعروسی چو سرو تر بالان
گشت روزی ز چشم بد نالان

گشت پدرش چو ماه نو باریک
شد جهان پیش پیر زن تاریک

دلش آتش گرفت و سوخت جگر
که نیازی جز او نداشت دگر

زال گفتی همیشه با دختر
پیش تو باد مردنِ مادر

از قضا گاو زالک از پی خورد
پوز روزی به دیگش اندر کرد

ماند چون پای مقعد اندر ریگ
آن سر مرده ریگش اندر دیگ

گاو مانند دیوی از دوزخ
سوی آن زال تاخت از مطبخ

زال پنداشت هست عزرائیل
بانگ برداشت از پی تهویل

کای مقلموت من نه مهستیم
من یکی زال پیر محنتیم

تندرستم من و نیم بیمار
از خدا را مرا بدو مشمار

گر ترا مهستی همی باید
آنک او را ببر مرا شاید

دخترم اوست من نه بیمارم
تو او منت رخت بردارم

من برفتم تو دانی و دختر
سوی او رو ز کار من بگذر

تا بدانی که وقت پیچاپیچ
هیچ‌کس مر ترا نباشد هیچ

بی‌بلا نازنین شمرد او را
چون بلا دید در سپرد او را

به جمال نکو ازو بُد شاد
به خیال بدش ز دست بداد

یار نبود که بر درِ زندان
چشم گریان و لب بود خندان

یارت آن باشد ار نیاری خشم
که ز سر بفکند برای تو چشم

گیرد ار پرسیش پسندیده
گفته ناگفته دیده نادیده

هرکه وقت بلا ز تو بگریخت
به حقیقت بدانکه رنگ آمیخت

صحبتش را مجو مرو بَرِ او
رَو ز روزن بجه نه از درِ او

من وفایی ندیده‌ام ز خسان
گر تو دیدی سلام من برسان
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۲۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:فی ترک المخالطة مع‌الاوباش
گوهر بعدی:در صفت ابلهان گوید
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.