هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی است که در آن شاعر از عشق الهی و راز و نیاز با معشوق ازلی سخن میگوید. او از رقص دلدار و دلخواه در سحرگاه، پنهان کردن رازها در ذکر خدا، یادگیری فغان از شیر حق، و قربانی شدن در راه عشق الهی صحبت میکند. همچنین، شاعر از بیتوجهی دیگران به سلام او و اهمیت قرآن و عید قربان در این مسیر عرفانی یاد میکند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و مذهبی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات و مفاهیم فلسفی دارد. همچنین، برخی از عبارات و مفاهیم ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده و نامفهوم باشد.
غزل شمارهٔ ۲۳۴۰
چُنین میزَن دو دَسْتَک تا سَحَرگاه
که در رَقص است آن دِلْدار و دِلْخواه
هَمی گو آنچ میدانم من و تو
ولی پنهان کُنَش در ذِکْرِ اَللّه
فَغان کردن زِ شیرِ حَق بیاموز
نکردی آهِ پُرخونْ جُز که در چاه
دَرآ چون شیر و پَنجه بر جهانْ زَن
چه جُنبانی به دَستان، دُمْ چو روباه؟
زِبَس پیوستگی بیگانه باشیم
سَلامَم زان نکردی بر سَرِراه
چو قرآن را نداند جُز که قُربان
بیا قُربان شو اَنْدَر عیدِ این شاه
شبی که عشق باشد میهمانم
بِبینَم بَدْر را بیاوَّلِ ماه
که در رَقص است آن دِلْدار و دِلْخواه
هَمی گو آنچ میدانم من و تو
ولی پنهان کُنَش در ذِکْرِ اَللّه
فَغان کردن زِ شیرِ حَق بیاموز
نکردی آهِ پُرخونْ جُز که در چاه
دَرآ چون شیر و پَنجه بر جهانْ زَن
چه جُنبانی به دَستان، دُمْ چو روباه؟
زِبَس پیوستگی بیگانه باشیم
سَلامَم زان نکردی بر سَرِراه
چو قرآن را نداند جُز که قُربان
بیا قُربان شو اَنْدَر عیدِ این شاه
شبی که عشق باشد میهمانم
بِبینَم بَدْر را بیاوَّلِ ماه
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۳۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.