۳۳۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۳۴۱

سَماع آمد، هَلا ای یار بَرجِه
مُسابِق باش و وَقتِ کار بَرجِه

هزاران بار خُفتی هَمچو لَن بَرلَنْگَر
مِثالِ بادبانْ این بار بَرجِه

بَسی خُفتی تو مَست از سَرگِرانی
چو کردَنْدَت کُنون بیدار بَرجِه

هَلا، ای فِکْرتِ طَیّار بَرپَر
تو نیز ای قالَبِ سَیّار بَرجِه

هَلا، صوفی چو اِبْنُ الْوَقت باشد
گُذَر از پار و از پیرار بَرجِه

به عشقِ اَنْدَرنگُنجَد شَرم و ناموس
رَها کُن شَرم و اِسْتِکْبار بَرجِه

وَگَر کاهِل بُوَد قَوّالِ عارف
بِدو دِهْ خِرقه و دَستار بَرجِه

سَماح آمد رَباحْ از قولِ یزدان
که عشقی بِهْ زِ صد قِنْطار بَرجِه

به عشقِ آن کِه فَرشَت گوهر آمد
چو موجِ قُلْزُمِ زَخّار بَرجِه

چو زُلْفین اَرْ فروسو می‌کَشَندَت
تو همچون جَعْدِ آن دِلْدار بَرجِه

صَلایی از خیالِ یارْ آمد
خیالانه تو هم زَ اسْرار بَرجِه

بَسی در غَدر و حیلت بَرجَهیدی
یکی از عالَمِ غَدّار بَرجِه

بَسی بَهرِ قَوافی بَرجَهیدی
خَموشی گیر و بی‌گُفتار بَرجِه
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۴۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.