هوش مصنوعی: این متن یک شعر عرفانی و مدحی است که در آن شاعر عقل و خرد خود را در برابر شاه دین‌پرور فدا می‌کند و عشق و ارادت خود را به او بیان می‌دارد. شاعر از عشق و مستی معنوی سخن می‌گوید و خود را بنده‌ای بی‌طمع معرفی می‌کند که تنها به دنبال جمال و کمال معشوق است. همچنین، او از درد عاشقان و نقش شعر در شفای این دردها می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و ادبی است که درک آن به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک نیاز دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و مفاهیم مورد استفاده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.

در عذر گوید

بنده در پیش شاه دین‌پرور
عقل در جل کشید و جان بر سر

پیش شه نامد این جهان خورده
چون نسیم بهار بی‌خرده

بنده چون ملک و عدل شاه بدید
خردی داشت پیش شاه کشید

پیش شه نامده است عقل رهی
چون نسیم بهار دست تهی

روی زرد و دلی سپید چو شمع
از پی نور و سرخ‌رویی جمع

برده از دین نه از سرِ مردی
چون صبا از چمن ره آوردی

ای چو خورشید آسمان جمال
وی چو ماه چهارده به کمال

کمر از بهر تو همی بندم
کز پی سوختن همی خندم

چون تو گیری به دستم ای دلجوی
هم تو بویم بسان دستنبوی

عقل را در شرابخانهٔ جان
در ره حکمت و بیان و بنان

نیست از عشق کس چو من مستت
گو برون آر ار چو من هستت

بندهٔ بی‌طمع منم دانی
پس چرا از برم همی راند

فلکم پیرِ صادقان داند
خردم پیکِ عاشقان خواند

شفای درد عاشقان شعرم
نه چنین خوارمایه دان سعرم

راست چون نور برق ز ابر بلند
من همی گویم و تو خوش می‌خند

کان فتیله که بر فروزندش
تا نشد تافته نسوزندش

آن نبینی میان جمع همی
خنده گریم بسان شمع همی

آروزهاست در سرِ قلمم
که نه از لوح و دست روح کمم

آن چنان گشت لذّت سخنم
که یکی دم به شست بار زنم

نبود گرچه صاحب هنرم
گر برندی مرا ز من خبرم
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۲۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر بعدی:اندر خط و قلم و کاغذ و خاطر گوید
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.