هوش مصنوعی: این شعر از گذر زمان و تغییرات ناشی از پیری سخن می‌گوید. شاعر از روزگار حسود و تغییراتی که در جسم و روحش ایجاد شده شکایت می‌کند. او جوانی را دوران پرانرژی و شاد توصیف می‌کند، اما اکنون که پیر شده، احساس ناتوانی و غم می‌کند. شعر به مرگ و گذرا بودن زندگی نیز اشاره دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق فلسفی درباره پیری و مرگ است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن قابل درک نباشد. همچنین، لحن غمگین و تأمل‌برانگیز شعر更适合 مخاطبان بالغ.

فصل اندر ضعف و پیری

راکعم کرد روزگار حسود
از پس این رکوع چیست سجود

تا جوانی مددگه من بود
جوی عمرم پر آب روشن بود

آخر از آب من ز پاک بری
خاک سردی ببرد و باد تری

مرد چون پیر گشت عاجز گشت
شاب را شیب و عجز عاجز گشت

روزگار حسود بی‌باکم
از دل شوخ و جان غمناکم

کرد پشتم کمان و کام چو تیر
کرد رویم چو قیر و موی چو شیر

کرده از بهر پشت نامه مرا
برنهاده به نامه عامه مرا

پای بر پایم آمد از غم شست
لاجرم دست می‌زنم بر دست

پس چو نور شباب حاضر نیست
تار پیری و تیر هردو یکیست

گشت بالا دوتا و با تن گفت
که همی زیر خاک باید خفت

لاجرم رغم هردو دیدهٔ من
جوهر عمر به گزیدهٔ من

خوش خوش از من جهان هزل و مجاز
عاریتها همی ستاند باز

کاندرین کارگاه هزل و هوس
واندرین تنگنای مانده نفس

مرد را عارض سیاه نکوست
کاندُه دشمنست و شادی دوست

در نگر در من ای رفیق به مهر
سوی آن مرگ سرخ و زردی چهر

تا بدانی که پیش از آن ایّام
در سرای غرور و گلشن کام
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:فی بیان حاله و حسب احواله رحمة‌اللّٰه علیه
گوهر بعدی:فصل اندر تبدیل حال
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.