۳۰۸ بار خوانده شده
آن شنیدی که مرغکی در شخ
دید در زیر ریگ پنهان فخ
گفت تو کیستی چنین بد حال
گفت هستم ستودهٔ ابدال
چیست این زه که بر میان داری
به چه معنی همی نهان داری
گفت این زه نگاهدار من است
در بد و نیک نیک یار من است
من میان بسته بهر طاعت را
گوشه بگزیدهام قناعت را
گفت این گندم از برای چراست
در میان دو چیز از چپ و راست
گفت هستم به قوت حاجتمند
هست حیوان به قوت اندر بند
راتبم گندمیست هر روزی
از یکی پارسای دلسوزی
هیچ بازت ندارم ار بخوری
راتب روز من اگر ببری
سر فرو کرد و گندمک برکند
حلقش از حلقها بماند به بند
مرغ گفتا که من شدم باری
مفتادت چو من خریداری
هیچ فاسق مرا ز راه نبرد
زاهدی کرد گردنم را خرد
به خدایم فریفت مکّاری
این چنین نابکار غدّاری
هرکه او بهر لقمه شد پویان
زود مانند من شود بیجان
کردهام اختیار غفلت و جهل
زین چنین عالمی پر از نااهل
من وفایی ندیدهام ز خسان
گر تو دیدی سلام من برسان
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
دید در زیر ریگ پنهان فخ
گفت تو کیستی چنین بد حال
گفت هستم ستودهٔ ابدال
چیست این زه که بر میان داری
به چه معنی همی نهان داری
گفت این زه نگاهدار من است
در بد و نیک نیک یار من است
من میان بسته بهر طاعت را
گوشه بگزیدهام قناعت را
گفت این گندم از برای چراست
در میان دو چیز از چپ و راست
گفت هستم به قوت حاجتمند
هست حیوان به قوت اندر بند
راتبم گندمیست هر روزی
از یکی پارسای دلسوزی
هیچ بازت ندارم ار بخوری
راتب روز من اگر ببری
سر فرو کرد و گندمک برکند
حلقش از حلقها بماند به بند
مرغ گفتا که من شدم باری
مفتادت چو من خریداری
هیچ فاسق مرا ز راه نبرد
زاهدی کرد گردنم را خرد
به خدایم فریفت مکّاری
این چنین نابکار غدّاری
هرکه او بهر لقمه شد پویان
زود مانند من شود بیجان
کردهام اختیار غفلت و جهل
زین چنین عالمی پر از نااهل
من وفایی ندیدهام ز خسان
گر تو دیدی سلام من برسان
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:اندر بد دلی خویش گوید
گوهر بعدی:فی ذمالجهال والناصحین لهم
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.