هوش مصنوعی:
یک زن روستایی به شهر میآید و آیینهای را روی زمین میبیند. او ابتدا فکر میکند که آن یک گوهر است، اما وقتی عکس خود را در آن میبیند، متوجه اشتباه خود شده و عذرخواهی میکند. این داستان نشان میدهد که گاهی انسانها خود را کمتر از دیگران میشناسند.
رده سنی:
10+
متن دارای مفاهیم اخلاقی و تمثیلی است که برای کودکان و نوجوانان قابل درک و آموزنده است. همچنین زبان آن ساده و روان است.
انگاسی
سوی شهر آمد آن زن انگاس
سیر کردن گرفت از چپ و راست
دید ایینه ای فتاده به خاک
گفت : حقا که گوهری یکتاست
به تماشا چو برگرفت و بدید
عکس خود را ، فکند و پوزش خواست
که : ببخشید خواهرم ! به خدا
من ندانستم این گوهر ز شماست
ما همان روستازنیم درست
ساده بین ،ساده فهم بی کم و کاست
که در ایینه ی جهان بر ما
از همه ناشناس تر ، خود ماست
سیر کردن گرفت از چپ و راست
دید ایینه ای فتاده به خاک
گفت : حقا که گوهری یکتاست
به تماشا چو برگرفت و بدید
عکس خود را ، فکند و پوزش خواست
که : ببخشید خواهرم ! به خدا
من ندانستم این گوهر ز شماست
ما همان روستازنیم درست
ساده بین ،ساده فهم بی کم و کاست
که در ایینه ی جهان بر ما
از همه ناشناس تر ، خود ماست
۲۵۷۳
حمایت مالی از گوهرین
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:یادگار
گوهر بعدی:بز ملاحسن
نظرها و حاشیه ها
ناشناس
۱۴۰۱/۳/۷ ۱۸:۵۴
عالی
ناشناس
۱۴۰۰/۴/۲۳ ۱۱:۰۳
حک شده بر قلبم