هوش مصنوعی:
در این شعر، شاعر به توصیف صحنهای از آتش در دوردست میپردازد که بدون دود است و در ساحل دریای سرد شب شعله میزند. او از خود میپرسد که آیا این آتش نشانهای از کاخی در حال سوختن است یا خرمنی که از کینه باقی مانده و در آتش نفاق میسوزد. سپس تأکید میکند که در واقع هیچ اتفاقی نیفتاده است و این فقط تصویری از شب است که سیاهی آن را تشدید میکند. در نهایت، شاعر اشاره میکند که در نزدیکی آنها نیز هیچ نور یا امیدی وجود ندارد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق و نمادین است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، فضای شعر حاوی یأس و تاریکی است که برای سنین پایین مناسب نیست.
در دوردست...
در دوردست، آتشی اما نه دودناک
در ساحلِ شکفتهی دریای سردِ شب
پُرشعله میفروزد.
آیا چه اتفاق؟
کاخیست سربلند که میسوزد؟
یا خرمنی ــ که مانده ز کینه
در آتشِ نفاق ــ؟
□
هیچ اتفاق نیست!
در دوردست، آتشی اما نه دودناک
در ساحلِ شکفتهی شب شعله میزند؛
وینجا، کنارِ ما، شبِ هول است
در کامِ خویش گرم
وز قصه باخبر.
او را لجاجتیست که، با هرچه پیشِ دست،
روی سیاه را
سازد سیاهتر.
□
آری! در این کنار
هیچ اتفاق نیست:
در دوردست آتشی اما نه دودناک،
وینجای دودی از اثرِ یک چراغ نیست!
۱۳۳۸
در ساحلِ شکفتهی دریای سردِ شب
پُرشعله میفروزد.
آیا چه اتفاق؟
کاخیست سربلند که میسوزد؟
یا خرمنی ــ که مانده ز کینه
در آتشِ نفاق ــ؟
□
هیچ اتفاق نیست!
در دوردست، آتشی اما نه دودناک
در ساحلِ شکفتهی شب شعله میزند؛
وینجا، کنارِ ما، شبِ هول است
در کامِ خویش گرم
وز قصه باخبر.
او را لجاجتیست که، با هرچه پیشِ دست،
روی سیاه را
سازد سیاهتر.
□
آری! در این کنار
هیچ اتفاق نیست:
در دوردست آتشی اما نه دودناک،
وینجای دودی از اثرِ یک چراغ نیست!
۱۳۳۸
۴۹۸۸
حمایت مالی از گوهرین
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غروبِ «سيارود»
گوهر بعدی:بر سنگفرش
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.