هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به جستجوی معشوق یا مفهومی متعالی می‌پردازد و احساس تنهایی و انتظار را با تصاویری از طبیعت مانند کوه، دریا، باد و فصول بیان می‌کند. او از انتظار برای تصویر معشوق و پرسش دربارهٔ گذر زمان می‌گوید. در ادامه، عشق را خواهر مرگ می‌خواند و از جاودانگی و راز آن سخن می‌گوید. نام معشوق مانند سپیده‌دمی بر پیشانی آسمان توصیف می‌شود، در حالی که شاعر و دیگران همچنان در چرخهٔ شب و روز گرفتارند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق فلسفی مانند مرگ، جاودانگی و عشق، همراه با تصاویر انتزاعی و احساسات پیچیده، برای درک و ارتباط بهتر، به بلوغ فکری و تجربهٔ بیشتری نیاز دارد.

مرثیه

در خاموشیِ فروغ فرخ‌زاد
به جُستجوی تو
بر درگاهِ کوه می‌گریم،
در آستانه‌ی دریا و علف.

به جُستجوی تو
در معبرِ بادها می‌گریم
در چارراهِ فصول،
در چارچوبِ شکسته‌ی پنجره‌یی
که آسمانِ ابرآلوده را
قابی کهنه می‌گیرد.
. . . . . . . . . .

به انتظارِ تصویرِ تو
این دفترِ خالی
تا چند
تا چند
ورق خواهد خورد؟



جریانِ باد را پذیرفتن
و عشق را
که خواهرِ مرگ است. ــ

و جاودانگی
رازش را
با تو در میان نهاد.

پس به هیأتِ گنجی درآمدی:
بایسته و آزانگیز
گنجی از آن‌دست
که تملکِ خاک را و دیاران را
از اینسان
دلپذیر کرده است!



نامت سپیده‌دمی‌ست که بر پیشانی‌ِ آسمان می‌گذرد
ــ متبرک باد نامِ تو! ــ

و ما همچنان
دوره می‌کنیم
شب را و روز را
هنوز را...

۲۹ بهمنِ ۱۳۴۵

این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شعر، رهایی‌ست
گوهر بعدی:شبانه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.