هوش مصنوعی: این متن شعری است که از بی‌معنایی و نارسایی کلام سخن می‌گوید و به نومیدی و مرثیه‌سرایی اشاره دارد. شاعر از نمادهای عرفانی و ریاضت‌کشانه استفاده می‌کند و به مفاهیمی مانند محبت، حرمت و نماز می‌پردازد. همچنین، از تاراج معانی و بی‌ارزش شدن کلمات در جامعه انتقاد می‌کند و به مقاومت شاعران در برابر تاریکی‌ها اشاره دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات انتقادی و تلخ ممکن است برای سنین پایین مناسب نباشد.

زبانِ دیگر

مگو
کلام
بی‌چیز و نارساست
بانگِ اذان
خالیِ‌ نومید را مرثیه می‌گوید، ــ
وَیْلٌ لِلْمُکَذّبین!



. . . . . . . . . . .
. . . . . . . . . . .

به نمادی ریاضت‌کشانه قناعت کن
قلندرانه به هویی،
همچنان که «تو»
ابلاغِ ژرفِ محبت است
و «سُرخی»
حُرمتی
که نمازش می‌بری.



از کلامت بازداشتند
آنچنان که کودک را
از بازیچه،
و بر گُرده‌ی خاموشِ مفاهیم از تاراجِ معابدی بازمی‌آیند
که نمازِ آخرین را
به زیارت می‌رفتیم.
چگونه با کلماتی سخن باید گفت کهِ‌شان به زباله‌دان افکنده‌اند؟
ــ با «چرک‌ْتابی»
از «سپیدی»
از آنگونه که شاعران
با ظلماتِ بی‌عدالتِ مرگِ خویش از طبیعتِ آفتاب سخن گفتند.

پاییزِ ۱۳۵۴

این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شبانه
گوهر بعدی:هنوز در فکر آن کلاغم
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.