هوش مصنوعی: شاعر در این متن به بازتاب زمان و هستی خود می‌پردازد و از تعلق‌های مکانی و زمانی خود سخن می‌گوید. او با تصاویر شاعرانه از آفتاب، آسمان، زمین و طبیعت، حس تعلقی عمیق به زادگاهش را بیان می‌کند و از احساس تنهایی و بی‌زمانی نیز می‌نالد. متن با اشاراتی به مکان‌های خاص مانند چیتگر و دیلمان، هویت ملی و فرهنگی را نیز برجسته می‌سازد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم انتزاعی و شاعرانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی ادبی دارد. همچنین، برخی تصاویر و استعاره‌ها ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر پیچیده باشد.

هجرانی

چه هنگام می‌زیسته‌ام؟
کدام مجموعه‌ی پیوسته‌ی روزها و شبان را
من ــ
اگر این آفتاب
هم آن مشعلِ کال است
بی‌شبنم و بی‌شفق
که نخستین سحرگاهِ جهان را آزموده است.

چه هنگام می‌زیسته‌ام،
کدام بالیدن و کاستن را
من
که آسمانِ خودم
چترِ سرم نیست؟ ــ

آسمانی از فیروزه نیشابور
با رگه‌های سبزِ شاخساران،
همچون فریادِ واژگونِ جنگلی
در دریاچه‌یی،
آزاد و رَها
همچون آینه‌یی
که تکثیرت می‌کند.



بگذار
آفتابِ من
پیرهنم باشد
و آسمانِ من
آن کهنه‌کرباسِ بی‌رنگ.

بگذار
بر زمینِ خود بایستم
بر خاکی از بُراده‌ی‌ الماس و رعشه‌ی‌ درد.

بگذار سرزمینم را
زیرِ پای خود احساس کنم
و صدای رویشِ خود را بشنوم:
رُپ‌رُپه‌ی طبل‌های خون را
در چیتگر
و نعره‌ی ببرهای عاشق را
در دیلمان.

وگرنه چه هنگام می‌زیسته‌ام؟
کدام مجموعه‌ی پیوسته‌ی روزها و شبان را من؟

۱۵ اسفندِ ۱۳۵۶
پرینستون

این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:مترسک
گوهر بعدی:هجرانی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.