هوش مصنوعی:
این شعر به شرایط سخت و ناامیدکنندهای اشاره دارد که در آن نان و آب، نمادهای اصلی زندگی، به چیزهایی ناخوشایند و بیارزش تبدیل شدهاند. شاعر ترجیح میدهد گرسنگی و تشنگی را تحمل کند تا اینکه به این شرایط پست تن دهد. این متن احساساتی مانند دلزدگی، نومیدی و مقاومت در برابر تسلیم را بیان میکند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق اجتماعی و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین و نامفهوم باشد. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده و موضوعات ناامیدکننده نیاز به درک و بلوغ فکری بیشتری دارد.
سرودِ قدیمیِ قحطسالی
برای جواد مجابی
سالِ بیباران
جُلپارهییست نان
به رنگِ بیحُرمتِ دلزدگی
به طعمِ دشنامی دشخوار و
به بوی تقلب.
ترجیح میدهی که نبویی نچشی،
ببینی که گرسنه به بالین سر نهادن
گُواراتر از فرو دادنِ آن ناگُوار است.
□
سالِ بیباران
آب
نومیدیست.
شرافتِ عطش است و
تشریفِ پلیدی
توجیهِ تیمم.
به جِدّ میگویی: «خوشا عَطْشان مردن،
که لب تر کردن از این
گردن نهادن به خفّتِ تسلیم است.»
تشنه را گرچه از آب ناگزیر است و گشنه را از نان،
سیرِ گشنگیام سیرابِ عطش
گر آب این است و نان است آن!
۱۶ اردیبهشتِ ۱۳۶۷
سالِ بیباران
جُلپارهییست نان
به رنگِ بیحُرمتِ دلزدگی
به طعمِ دشنامی دشخوار و
به بوی تقلب.
ترجیح میدهی که نبویی نچشی،
ببینی که گرسنه به بالین سر نهادن
گُواراتر از فرو دادنِ آن ناگُوار است.
□
سالِ بیباران
آب
نومیدیست.
شرافتِ عطش است و
تشریفِ پلیدی
توجیهِ تیمم.
به جِدّ میگویی: «خوشا عَطْشان مردن،
که لب تر کردن از این
گردن نهادن به خفّتِ تسلیم است.»
تشنه را گرچه از آب ناگزیر است و گشنه را از نان،
سیرِ گشنگیام سیرابِ عطش
گر آب این است و نان است آن!
۱۶ اردیبهشتِ ۱۳۶۷
۲۰۴۷
حمایت مالی از گوهرین
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:در کوچهی آشتیکُنان
گوهر بعدی:ترانهی اندوهبارِ سه حماسه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.