هوش مصنوعی:
این شعر تصویری از شب را ترسیم میکند که سراسر زنجیرهای زنجره است و تا سحر ادامه دارد. سپس با درد و رنجی ناگهانی، جنگل از خواب بیدار میشود و برگهای حیران و مرگآلود آن به همراه نعرهای سرخ بر درهای سبز فرود میآید. در پایان، شاعر به کسالت تابستان پناه میبرد و با دلشکستگی از کوه خداحافظی میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق و نمادین مانند درد، مرگ و دلشکستگی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از تصاویر پیچیده و احساسات سنگین نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد.
خاطره
شب
سراسر
زنجيرِ زنجره بود
تا سحر،
سحرگه
بهناگاه با قُشَعْريرهی درد
در لطمهی جانِ ما
جنگل
از خواب واگشود
مژگانِ حيرانِ برگش را
پلکِ آشفتهی مرگش را،
و نعرهی اُزگَلِ ارّه زنجيری
سُرخ
بر سبزیِ نگرانِ دره
فروريخت.
□
تا به کسالتِ زردِ تابستان پناه آريم
دلشکسته
بهترکِ کوه گفتيم.
۱۲ شهريورِ ۱۳۷۲
سراسر
زنجيرِ زنجره بود
تا سحر،
سحرگه
بهناگاه با قُشَعْريرهی درد
در لطمهی جانِ ما
جنگل
از خواب واگشود
مژگانِ حيرانِ برگش را
پلکِ آشفتهی مرگش را،
و نعرهی اُزگَلِ ارّه زنجيری
سُرخ
بر سبزیِ نگرانِ دره
فروريخت.
□
تا به کسالتِ زردِ تابستان پناه آريم
دلشکسته
بهترکِ کوه گفتيم.
۱۲ شهريورِ ۱۳۷۲
۱۰۵۹
حمایت مالی از گوهرین
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:آن روز در اين وادی...
گوهر بعدی:بر کدام جنازه زار میزند...؟
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.