۳۱۲۹ بار خوانده شده

نیایش

دستی افشان، تا ز سر انگشتانت صد قطره چکد،
هر قطره شود خورشیدی
باشد که به صد سوزن نور، شب ما را بکند
روزن روزن.
ما بی تاب و نیایش بی رنگ.
از مهرت لبخندی کن، بنشان بر لب ما
باشد که سرودی خیزد در خورد نیوشیدن تو.
ما هسته پنهان تماشاییم.
ز تجلی ابری کن، بفرست، که ببارد بر سر ما
باشد که به شوری بشکافیم، باشد که ببالیم و
به خورشید تو پیوندیم.
ما جنگل انبوه دگرگونی
از آتش همرنگی صد اخگر برگیر، برهم تاب، برهم پیچ
شلاقی کن و بزن بر تن ما
باشد که ز خاکستر ما، در ما، جنگل یکرنگی
به در آرد سر
چشمان بسپردیم، خوابی لانه گرفت.
نم زن بر چهره ما
باشد که شکوفا گردد زنبق چشم و شود سیراب
از تابش تو و فرو افتد
بینایی ره گم کرد.
یاری کن و گره زن نگه ما و خودت با هم
باشد که تراود در ما، همه تو.
ما چنگیم: هر تار از ما دردی، سودایی
زخمه کن از آرامش نامیرا، ما را بنواز
باشد که تهی گردیم، آکنده شویم از والا نت
خاموشی.
آیینه شدیم، ترسیدیم از هر نقش
خود را در ما بفکن
باشد که فرا گیرد هستی ما را و دگر نقشی
ننشیند در ما.
هر سو مرز، هر سو نام.
رشته کن از بی شکلی، گذران از مروارید زمان و مکان
باشد که به هم پیوندد همه چیز، باشد که نماند مرز،
که نماند نام
ای دور از دست! پر تنهایی خسته است.
گه گاه، شوری بوزان
باشد که شیار پریدن در تو شود خاموش.
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:نه به سنگ
گوهر بعدی:هایی
نظرها و حاشیه ها
ناشناس
۱۳۹۹/۸/۷ ۰۲:۱۰

باشد که شیار پریدین در تو شود خاموش.
شیار پریدن درست است.
اشتباه تایپی بوده

گوهرین: با سلام و احترام. با تشکر از شما. اصلاح شد.