۲۰۵۰ بار خوانده شده

و شکستم، و دویدم، و فتادم

درها به طنین های تو وا کردم.
هر تکه نگاهم را جایی افکندم، پر کردم هستی ز نگاه .
بر لب مردابی ، پاره لبخند تو بر روی لجن دیدم، رفتم به نماز.
در بن خاری ، یاد تو پنهان بود، برچیدم، پاشیدم به جهان.
بر سیم درختان زدم آهنگ ز خود روییدن، و به خود گستردن.
و شیاریدم شب یکدست نیایش، افشاندم دانه راز.
و شکستم آویز فریب.
و دویدم تا هیچ . و دویدم تا چهره مرگ ، تا هسته هوش.
و فتادم بر صخره درد. از شبنم دیدار تو تر شد انگشتم، لرزیدم.
وزشی می رفت از دامنه ای ، گامی همره او رفتم.
ته تاریکی ، تکه خورشیدی دیدم، خوردم، و ز خود رفتم، و رها بودم.
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:و
گوهر بعدی:و چه تنها
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.