هوش مصنوعی: این شعر به مقایسه دو جهان‌بینی متفاوت می‌پردازد: یکی سرشار از عصیان، تلاش و ترس، و دیگری آرام، بارور و بی‌نیاز. شاعر با تصاویر نمادین مانند مار سیاه، گل‌های سپید، و باغستان بارور، تضاد بین اضطراب و آرامش را به تصویر می‌کشد. در نهایت، فاصله بین این دو نگرش را تنها به اندازه «لرزش یک برگ» می‌داند.
رده سنی: 16+ متن از نمادهای پیچیده و مفاهیم انتزاعی مانند عصیان، ترس، و آرامش درونی استفاده می‌کند که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی تصاویر مانند «مار سیاه» یا «دیو» ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامناسب یا دشوار باشد.

فراتر

می تازی ، همزاد عصیان !
به شکار ستاره ها رهسپاری ،
دستانت از درخشش تیر و کمان سرشار.
اینجا که من هستم
آسمان ، خوشه کهکشان می آویزد،
کو چشمی آرزومند؟
با ترس و شیفتگی ، در برکه فیروزه گون، گل های سپید می کنی
و هر آن، به مار سیاهی می نگری، گلچین بی تاب!
و اینجا - افسانه نمی گویم-
نیش مار ، نوشابه گل ارمغان آورد.
بیداری ات را جادو می زند،
سیب باغ ترا پنجه دیوی می رباید.
و -قصه نمی پردازم-
در باغستان من ، شاخه بارور خم می شود،
بی نیازی دست ها پاسخ می دهد.
در بیشه تو، آهو سر می کشد ، به صدایی می رمد.
در جنگل من ، از درندگی نام و نشان نیست .
در سایه - آفتاب دیارت قصه خیر و شر می شنوی.
من شکفتن را می شنوم.
و جویبار از آن سوی زمان می گذرد.
تو در راهیی.
من رسیده ام.
اندوهی در چشمانت نشست، رهرو نازک دل!
میان ما راه درازی نیست: لرزش یک برگ.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غبار لبخند
گوهر بعدی:کو قطره وهم
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.