هوش مصنوعی: متن روایت سفر و تحول روحی گروهی است که از نور و طلایی شدن دشت آغاز می‌شود، با چالش‌هایی مانند تاریکی و رگبار مواجه می‌شوند، و در نهایت به درک متفاوتی از خود و هستی می‌رسند. در پایان، مسیرها از هم جدا می‌شود: یکی به خاک می‌آید و بنده می‌شود، و دیگری به اوج می‌رسد و خدا می‌شود.
رده سنی: 18+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر دشوار باشد.

نیایش

نور را پیمودیم ، دشت طلا را در نوشتیم.
افسانه را چیدیم ، و پلاسیده فکندیم.
کنار شنزار ، آفتابی سایه وار ، ما را نواخت. درنگی کردیم.
بر لب رود پهناور رمز رویاها را سر بریدیم .
ابری رسید ، و ما دیده فرو بستیم.
ظلمت شکافت ، زهره را دیدیم ، و به ستیغ بر آمدیم.
آذرخشی فرود آمد ، و ما را در ستایش فرو دید.
لرزان ، گریستیم. خندان ، گریستیم.
رگباری فرو کوفت : از در همدلی بودیم.
سیاهی رفت ، سر به آبی آسمان ستودیم ، در خور آسمانها شدیم.
سایه را به دره رها کردیم. لبخند را به فراخنای تهی فشاندیم .
سکوت ما به هم پیوست ، و ما ما شدیم .
تنهایی ما در دشت طلا دامن کشید.
آفتاب از چهره ما ترسید .
دریافتیم ، و خنده زدیم.
نهفتیم و سوختیم.
هر چه بهم تر ، تنها تر.،
از ستیغ جدا شدیم:
من به خاک آمدم،و بنده شدم .
تو بالا رفتی، و خدا شدی .
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:نزدیک آی
گوهر بعدی:همراه
نظرها و حاشیه ها
ناشناس
۱۴۰۲/۶/۷ ۱۰:۴۳

بی نظیر و واقعی

نزهت مهدوی
۱۴۰۰/۱۱/۱ ۱۰:۳۸

به سادگی، بی هیچ آرایه یا پیرایه ای، جدا شدن از اصل رو تعریف می کنه، . شعر سپهری، شعر موییه که ریشه ی عمیق داره تو شعر عارفانه ی گذشته ی ایران.
....دنبالش می گشتم.